در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق گمشده قسمت نه

۵ نظر
گزارش تخلف
Suho(لیدرصحبت میکنه)
Suho(لیدرصحبت میکنه)

قسمت9
*بیمارستان کمپانی اس ام:شیومین.* میتونستم علامت سوال رو تو چشمای کای ببینم.ولی تردید داشتم حرفی بزنم تا اینکه دکتر اومد و گفت:شما همراه شون هستین؟ فقط سرمو تکون دادم.تا اومدم حرف بزنم کای شروع کرد:اقای دکتر چی شده؟خوب میشه؟ مریضیش جدییه؟
+ نه فقط شک بهش وارد شده.باید با روانشناس مون حرف بزنید.فقط چیشد که اینجوری شدن؟
(شیومین ):بهش خبر بد دادن...گفتن دوس دخترش مرده.......دهن کای از تعجب باز مونده بود. دکتر رفت و کای به شیومین که سرش رو پایین انداخته بود نگاه میکرد.
_ هیونگ!!! واقعا سوهو دوس دختر داشته؟
_اره....
_ و الانم مرده؟
_بعله متاسفانه.
_این خیلی دردناکه. ....شیومین تلفنش و برداشت و به چن زنگ زد:حالش خوبه ولی باید با هم حرف بزنیم.بقیه که اومدن شما هم بیاین اینجا.......نه میگم خوبه....خیالت راحت....منتظرتونم.....یه ساعت بعد دکتر از اتاق سوهو بیرون اومد.و به شیومین گفت که باهاش به مطبش بیاد...
_بفرمایید بنشینید
_اقای دکتر حال روحیش چه طوره؟
_ با ارام بخشی که بهش زدن تا یک ساعت دیگه خوابه دکتر جانگ گفت که چیشده...سوهو شی گاهی اوقات واسه مشورت اینجا میومد من از مسائل پیش اومده تا حدودی خبر دارم.ببینید شیومین شی بزارید رک بهتون بگم.وضع روحیش اصلا خوب نیس تو این جور موارد امکان داره بعد از اینکه بهوش بیاد با یاداوری خاطرات گریه کنه و داد و بیداد راه بندازه که البته خوبه چون باعث میشه اروم شه و یا اینکه بعد از بهوش اومدن عکس العملی نشون نده...این میتونه واسش خطرناک باشه.پس ازتون خواهش میکنم به عنوان دوست و همکارش بهش کمک کنید تا تخلیه بشه و گریه کنه.فضای اطرافش رو شاد نگه دارید و کمک کنید فراموش کنه
_تمام تلاشمون رو میکنیم.
_میتونید برید.راستی ایشون تا فردا یا پس فردا مرخص میشن.
_ممنون دکتر.(از دکتر خداحافظی کرد و به سمت کای که پریشون منتظرش بود رفت.)
_کایا... بهتره بری خونه و سهون رو ببری سر فیلم برداری.بهش تضمین بده که حال سوهو خوبه و به زودی مرخص میشه.منم همراهت میام.لازم نیس اینجا بمونیم.

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

عشق گمشده قسمت نه

۱۲ لایک
۵ نظر

قسمت9
*بیمارستان کمپانی اس ام:شیومین.* میتونستم علامت سوال رو تو چشمای کای ببینم.ولی تردید داشتم حرفی بزنم تا اینکه دکتر اومد و گفت:شما همراه شون هستین؟ فقط سرمو تکون دادم.تا اومدم حرف بزنم کای شروع کرد:اقای دکتر چی شده؟خوب میشه؟ مریضیش جدییه؟
+ نه فقط شک بهش وارد شده.باید با روانشناس مون حرف بزنید.فقط چیشد که اینجوری شدن؟
(شیومین ):بهش خبر بد دادن...گفتن دوس دخترش مرده.......دهن کای از تعجب باز مونده بود. دکتر رفت و کای به شیومین که سرش رو پایین انداخته بود نگاه میکرد.
_ هیونگ!!! واقعا سوهو دوس دختر داشته؟
_اره....
_ و الانم مرده؟
_بعله متاسفانه.
_این خیلی دردناکه. ....شیومین تلفنش و برداشت و به چن زنگ زد:حالش خوبه ولی باید با هم حرف بزنیم.بقیه که اومدن شما هم بیاین اینجا.......نه میگم خوبه....خیالت راحت....منتظرتونم.....یه ساعت بعد دکتر از اتاق سوهو بیرون اومد.و به شیومین گفت که باهاش به مطبش بیاد...
_بفرمایید بنشینید
_اقای دکتر حال روحیش چه طوره؟
_ با ارام بخشی که بهش زدن تا یک ساعت دیگه خوابه دکتر جانگ گفت که چیشده...سوهو شی گاهی اوقات واسه مشورت اینجا میومد من از مسائل پیش اومده تا حدودی خبر دارم.ببینید شیومین شی بزارید رک بهتون بگم.وضع روحیش اصلا خوب نیس تو این جور موارد امکان داره بعد از اینکه بهوش بیاد با یاداوری خاطرات گریه کنه و داد و بیداد راه بندازه که البته خوبه چون باعث میشه اروم شه و یا اینکه بعد از بهوش اومدن عکس العملی نشون نده...این میتونه واسش خطرناک باشه.پس ازتون خواهش میکنم به عنوان دوست و همکارش بهش کمک کنید تا تخلیه بشه و گریه کنه.فضای اطرافش رو شاد نگه دارید و کمک کنید فراموش کنه
_تمام تلاشمون رو میکنیم.
_میتونید برید.راستی ایشون تا فردا یا پس فردا مرخص میشن.
_ممنون دکتر.(از دکتر خداحافظی کرد و به سمت کای که پریشون منتظرش بود رفت.)
_کایا... بهتره بری خونه و سهون رو ببری سر فیلم برداری.بهش تضمین بده که حال سوهو خوبه و به زودی مرخص میشه.منم همراهت میام.لازم نیس اینجا بمونیم.