در حال بارگذاری ویدیو ...

داستان عشق من جوجه اردک زیبا قسمت ۱۳۱

۴ نظر گزارش تخلف
ronita
ronita

جنبه داری بخون
با صدای زوزه ای که از بیرون پنجره اتاقم شنیدم،
جیغ کشیدم، و از اتاقم بیرون دویدم،
توی تاریکی دنبال کلید لامپ گشتم اما با شنیدن
صدای رعد از آسمان ، جیغ دیگه ای کشیدم و داخل راهرو زمین خوردم،
که ناگهان حس کردم سایه ای بهم نزدیک میشه ،
جیغ بلندی کشیدم، و فریاد زدم، هاجیمه کمکم کن،
هاجیمه
*سایه دستمو گرفت و گفت: نترس
*جیغ کشیدم و دوباره از هاجیمه کمک خواستم ،
اما سایه از زمین بلندم کرد،
و بغلم گرفت،
ضربان قلبم به حدی تند شده بود، که میتونستم تپشش رو توی دهنم حس کنم،
اشکهام از چشمهام بیرون ریختن و با نا امیدی دوباره جیغ کشیدم: هاجیمه!!!
*که یهو راهرو روشن شد ،درحالیکه من فقط میون راهرو ،روبروی جا چتری جلوی در ورودی ایستاده بودم،
حتی وقتی هاجیمه دستمو گرفت و از پشت بغلم گرفت، و تو صورتم نگاه کرد،
هنوز برای چند لحظه به روبروم ماتم برده بود
به هاجیمه نگاه کردم،
-H- این سر و صدا ها برای چیه؟ ...تو که میترسیدی باید میذاشتی منم مثل دِن تو تختت بخوابم
با بغض گفتم: اون رو زمین میخوابید
- H- جداً، اما من نمیتونم روی زمین بخوابم
*در حالیکه تمام عضلات بدنم میلرزید،
با گریه گفتم: من از تنهایی میترسم، از تاریکی هم میترسم، من...من...از تو هم میترسم، هاجیمه!
اما نه به اندازه ٔ تنهایی و تاریکی!
*هاجیمه دستمو ول کرد، و عقب رفت و گفت: یعنی
میگی من ترستاکم؟!
*به چشمهای قرمزش و بدن لختش که نگاه کردم ، چند قدم به عقب برداشتم و بدون هیچ حرفی سمت اتاقم دویدم،
داخل که رفتم درو قفل کردم و پشت در نشستم،
باورم نمیشد، به این زودی دلم برای دِن تنگ بشه،
سمت پنجره رفتم و بازش کردم، وزش باد توی صورتم خورد،
با ناراحتی فریاد زدم: من تنهام ساکورا،
*بعید بود از این فاصله صدای منو شنیده باشه،
سرمو لبه پنجره گذاشتم و زیر لب گفتم: یاکی، رای، دن،و اشکهام از چشمهام سرازیر شدن،
*از همه بیشتر از اون ناشناسی میترسیدم که گهگاهی پیداش میشد و یهو غیبش میزد،
*صدای هاجیمه رو از پشت در شنیدم، که گفت: ناکا، باورکن من اونقدرها هم که فکر میکنی ترسناک نیستم،
تا حالا به هیچکدوم از دوست دخترهام تجاوز نکردم،
الان هم اگه دیدی لختم چون توی تختم خواب بودم،
وقتی شنیدم داری صدام میزنی با عجله اومدم ،
مواظب نبودم که لباسهامو تنم کنم....
* بعد چند بار در زد و دستگیره در رو فشار داد
ادامه دارد

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

داستان عشق من جوجه اردک زیبا قسمت ۱۳۱

۱۱ لایک
۴ نظر

جنبه داری بخون
با صدای زوزه ای که از بیرون پنجره اتاقم شنیدم،
جیغ کشیدم، و از اتاقم بیرون دویدم،
توی تاریکی دنبال کلید لامپ گشتم اما با شنیدن
صدای رعد از آسمان ، جیغ دیگه ای کشیدم و داخل راهرو زمین خوردم،
که ناگهان حس کردم سایه ای بهم نزدیک میشه ،
جیغ بلندی کشیدم، و فریاد زدم، هاجیمه کمکم کن،
هاجیمه
*سایه دستمو گرفت و گفت: نترس
*جیغ کشیدم و دوباره از هاجیمه کمک خواستم ،
اما سایه از زمین بلندم کرد،
و بغلم گرفت،
ضربان قلبم به حدی تند شده بود، که میتونستم تپشش رو توی دهنم حس کنم،
اشکهام از چشمهام بیرون ریختن و با نا امیدی دوباره جیغ کشیدم: هاجیمه!!!
*که یهو راهرو روشن شد ،درحالیکه من فقط میون راهرو ،روبروی جا چتری جلوی در ورودی ایستاده بودم،
حتی وقتی هاجیمه دستمو گرفت و از پشت بغلم گرفت، و تو صورتم نگاه کرد،
هنوز برای چند لحظه به روبروم ماتم برده بود
به هاجیمه نگاه کردم،
-H- این سر و صدا ها برای چیه؟ ...تو که میترسیدی باید میذاشتی منم مثل دِن تو تختت بخوابم
با بغض گفتم: اون رو زمین میخوابید
- H- جداً، اما من نمیتونم روی زمین بخوابم
*در حالیکه تمام عضلات بدنم میلرزید،
با گریه گفتم: من از تنهایی میترسم، از تاریکی هم میترسم، من...من...از تو هم میترسم، هاجیمه!
اما نه به اندازه ٔ تنهایی و تاریکی!
*هاجیمه دستمو ول کرد، و عقب رفت و گفت: یعنی
میگی من ترستاکم؟!
*به چشمهای قرمزش و بدن لختش که نگاه کردم ، چند قدم به عقب برداشتم و بدون هیچ حرفی سمت اتاقم دویدم،
داخل که رفتم درو قفل کردم و پشت در نشستم،
باورم نمیشد، به این زودی دلم برای دِن تنگ بشه،
سمت پنجره رفتم و بازش کردم، وزش باد توی صورتم خورد،
با ناراحتی فریاد زدم: من تنهام ساکورا،
*بعید بود از این فاصله صدای منو شنیده باشه،
سرمو لبه پنجره گذاشتم و زیر لب گفتم: یاکی، رای، دن،و اشکهام از چشمهام سرازیر شدن،
*از همه بیشتر از اون ناشناسی میترسیدم که گهگاهی پیداش میشد و یهو غیبش میزد،
*صدای هاجیمه رو از پشت در شنیدم، که گفت: ناکا، باورکن من اونقدرها هم که فکر میکنی ترسناک نیستم،
تا حالا به هیچکدوم از دوست دخترهام تجاوز نکردم،
الان هم اگه دیدی لختم چون توی تختم خواب بودم،
وقتی شنیدم داری صدام میزنی با عجله اومدم ،
مواظب نبودم که لباسهامو تنم کنم....
* بعد چند بار در زد و دستگیره در رو فشار داد
ادامه دارد