یوکی اومد نزدیکم ـ ج..جنی . خوبی ؟
لبخند زدمـ اوهوم خوبم ^^
نشستم رو صندلیم . میزم نبود ! ... هه ! حتما کار اونا بود . کلا میزم سرجاش نبود .
مشکلی نبود . بدون میز هم میتونستم .
یهو یوکی یه کاغذ انداخت رو میزم
" راس میگفتن ؟ رفتی تو منطقه خصوصیشون ؟ "
با سر تایید کردم و یوکی کلافه سرشو انداخت پایین .سرشو بلند کرد و دوباره یه چیزی نوشت و انداخت .
" ببخشد انداختمت تو دردسر . بخاطر مراقب از من بود که روت آب ریختن ... راستی کلاس بعدی ورزش داری ؟ "
خودکارمو ورداشتم و نوشتم " من هرکاری دلم بخواد میکنم تا آدمایی که دوسشون دارم رو حفظ کنم . نگرانم نباش . واسم مهمی واسه همین نمیزارم صدمه ببینی . اینکه از آدمایی که دوسشون داری محافظت کنی آسونه . این سخته که عشق اون آدما رو دوباره به دست بیاری ^^ ... میخوام از چیزی که الان دارم مراقبت کنم . "
یوکی متنو خوند و بهم لبخند زد . سرشو برگردوند سمت معلم و به درس تمرکز کرد .
آه کشیدم .فک کنم زندگیم سخت تر از اونی بشه که انتظار داشتم .
به موهام دست کشیدم . آب هنوز از موهام میچکید پایین .
زانوم هنوز درد داشت . چطوری میخواستم برم ورزش ؟! اوففففف