در حال بارگذاری ویدیو ...

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 18

۰ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

بعد حرفایی که فن کلاب بهم زدن تصمیم گرفتم یوکی رو بعد از مدرسه برسونم خونه .
وقتی رسیدیم خونشون ازم خواست برم تو .
من ـ نه ^^ .نمیخوام مزاحم شم .
یوکی ـ نیستی !
من ـ مطمعنی ؟
یوکی لبخند زد و دستمو گرفت ـ اره بابا . بیا تو . یه چیزی درس میکنم قبل اینکه بری تا بخوری . امروز هم که ناهار نخوردی .
همون لحظه شکمم صدا داد ـ اممم .. چیزه ... باشه .
وقتی میخواستم برم تو در باز شد و یه پسر قدبلند اومد بیرون . کلا سیاه پوشیده بود . حتی کلاه و ماسک مشکی هم زده بود . یه گیتار هم رو کمرش بود .
پسره ـ یوکیکو .. امشب دیر میام .
یوکی ـ زیاد از خودت کار نکش آکیرا .
آکیرا برگشت بهم یه نگاهی انداخت و بعد رفت . یه جوری نگام کرد .... ولی مشکلی نداشت .
هیچ نگاهی بدتر از نگاه اون جونگ کوک عوضی نبود -ــــ- .
من ـ داداشت بود ؟ آکیرا . درسته ؟
یوکی ـ اوهوم . آکیرا یه خواننده ی معروفه . فقط اومده کره تا یه چیزایی از معلم معروفی که اینجا زندگی میکنه یاد بگیره . واسه همینم اومدیم کره . آکیرا همون ریتا توی گروه GazettE اس .
GazettE ؟ هوممم ... اسمش آشنا بود . شاید یه جایی شنیدم ولی رد شدم .
بعد اینکه یوکی ساندویچو درس کرد گذاشت جلوم .
من ـ هیچوقت حدس هم نمیزدم .
یوکی ـ اره تعجب کردی نه ؟‌... میدونی ؟ واسه اونه که من ار بقیه دخترا متفاوت لباس میپوشم . استایل آکیرا ... متفاوته .. میفهمی ؟
تن صداش آروم شد . میشد فهمید که موضوع حساسیه براش .
متفاوت بودن ٰ حتی اگه تو وجه خوب باشه ٰ سخته .. منم همین حسو داشتم . خیلی زیاد .
سریع بحثو عوض کردم .
لبخند شیطونی زدم ـ پس این همون داداشی بود که میگفتی هیچی بلد نیس ؟
با ذوق لبخند زد و تایید کرد ـ اره ^^ ! خب راستش من باید یه اعترافی بکنم . اون همه چی بلده ! .. ولی خوشش نمیاد کاری بکنه . سرش شدیدا با موسیقی گرمه .

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 18

۱۹ لایک
۰ نظر

بعد حرفایی که فن کلاب بهم زدن تصمیم گرفتم یوکی رو بعد از مدرسه برسونم خونه .
وقتی رسیدیم خونشون ازم خواست برم تو .
من ـ نه ^^ .نمیخوام مزاحم شم .
یوکی ـ نیستی !
من ـ مطمعنی ؟
یوکی لبخند زد و دستمو گرفت ـ اره بابا . بیا تو . یه چیزی درس میکنم قبل اینکه بری تا بخوری . امروز هم که ناهار نخوردی .
همون لحظه شکمم صدا داد ـ اممم .. چیزه ... باشه .
وقتی میخواستم برم تو در باز شد و یه پسر قدبلند اومد بیرون . کلا سیاه پوشیده بود . حتی کلاه و ماسک مشکی هم زده بود . یه گیتار هم رو کمرش بود .
پسره ـ یوکیکو .. امشب دیر میام .
یوکی ـ زیاد از خودت کار نکش آکیرا .
آکیرا برگشت بهم یه نگاهی انداخت و بعد رفت . یه جوری نگام کرد .... ولی مشکلی نداشت .
هیچ نگاهی بدتر از نگاه اون جونگ کوک عوضی نبود -ــــ- .
من ـ داداشت بود ؟ آکیرا . درسته ؟
یوکی ـ اوهوم . آکیرا یه خواننده ی معروفه . فقط اومده کره تا یه چیزایی از معلم معروفی که اینجا زندگی میکنه یاد بگیره . واسه همینم اومدیم کره . آکیرا همون ریتا توی گروه GazettE اس .
GazettE ؟ هوممم ... اسمش آشنا بود . شاید یه جایی شنیدم ولی رد شدم .
بعد اینکه یوکی ساندویچو درس کرد گذاشت جلوم .
من ـ هیچوقت حدس هم نمیزدم .
یوکی ـ اره تعجب کردی نه ؟‌... میدونی ؟ واسه اونه که من ار بقیه دخترا متفاوت لباس میپوشم . استایل آکیرا ... متفاوته .. میفهمی ؟
تن صداش آروم شد . میشد فهمید که موضوع حساسیه براش .
متفاوت بودن ٰ حتی اگه تو وجه خوب باشه ٰ سخته .. منم همین حسو داشتم . خیلی زیاد .
سریع بحثو عوض کردم .
لبخند شیطونی زدم ـ پس این همون داداشی بود که میگفتی هیچی بلد نیس ؟
با ذوق لبخند زد و تایید کرد ـ اره ^^ ! خب راستش من باید یه اعترافی بکنم . اون همه چی بلده ! .. ولی خوشش نمیاد کاری بکنه . سرش شدیدا با موسیقی گرمه .