در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت1راز گل سرخ

۱۴ نظر گزارش تخلف
...ŋɨeŋor ŋɨŋɨeℓ...
...ŋɨeŋor ŋɨŋɨeℓ...

هوا سرد بود
بخاری بازم خرابه
باید سر کنیم
خدای من
ملیسا
تو الان3 ساعته که بالغ شدی
روز تولدته
باید خوشحال باشی
اما چرا نیستم
سویشرتمو تا نوک پام پایین میکشم گونمو به شیشه سرد می چسبونم
بوی خوبی میاد
شاید غذای مورد علاقم
وافل بیکن
ما فقیریم
مامان داره پایین لنگان لنگان برام غذا میپزه
و ترانه بی نامی رو زیر لب میخونه
میدونم که درد داره
اه سردی میکشم
صدایی منو یبه خودم میاره
-ملیسا بیا پایین دخترم
-اومدم مامان
میرم پایین
و دست مادر یه بشقاب وافل و بیکن میبینم
که 18 تا شمع ازش بیرون زده بود
هه رو فوت کردم
یکی روشن موند
مامان-چه ارزویی کردی
لبخندی زدم امیدوارم چشمام لوم ندن
-اگه بهت بگم که براورده نمیشه
سری به نشانه تاکید تکون داد رفتم بالا
و روپوشمو پوشیدم
نفس عمیقی کشیدم این بافتنی نازک نمیتونه گرمم کنه اما.....چی کار میتونم بکنم
رفتم پایین
مامان-حا....حالا نمیخواد بری بزار یکم بگذره بد برو
میدونم دوست نداره کار کنم اما باید اینکارو بکنم
میدونم که حالا سرش گیج میره چون مسکن خورده
اگه بفهمه من پول قبض برقو دادم عصبانی میشه
اما خوبیش اینه که ما هنوز برق داریم
به سمتش رفتم و گونشو بوسیدم
-ببخشید مامانی
و از خونه خارج شدم
من مامان دنیا دنیا با هم فرق داریم
مثلا اون چشمای معصوم داره و موهای بلند
و پایبند به اصول سنتی
اما من پوست رنگ پریده
موهای مشکی و لبهای قرمز
اکگه میدونستم امروز قراره چی بشه نمیرفتم
احساس میکن کسی تعقیبم میکنه اسپری فلفلو محکم تو دستام نگه داشتم
یهویی بر میگردم
-کی اونجاست....
صدایی نمیاد میدونم از رو یخیالات خودمه میرسم به رستورانی که توش کار میکنم
خوبیش اینه
که مه خدمه زن هستن و حتی رییس این رستورا چی میگم این کافه دخترن
این هم ادم که قراره روشون تاثیر بزارم بهم احساس رامش میده
میرم تو
اکسی رو میبینم
یه دختر که انگار پسره
و نامزدشم چند بار به جرم همجنس بازی کتک زدن
.
.
.
اما اونا براشون مهم نیست
براشون مهمه که همو دوست دارن
روپوشمو پوشیدم
کمی بعد
یه پسر اومد تو رستوران
کت شلواری و خوشتیپ
و چشمای مشکی مشکی مثل خودم
وای خدا چرا یه سر منو میپاعهههههههه
میرم سمتش-چیزی میل داری
*هر چی تو بخوای پس سعی کن سوپرایزم کنی
ادامه دارد.....

نظرات (۱۴)

Loading...

توضیحات

قسمت1راز گل سرخ

۱۱ لایک
۱۴ نظر

هوا سرد بود
بخاری بازم خرابه
باید سر کنیم
خدای من
ملیسا
تو الان3 ساعته که بالغ شدی
روز تولدته
باید خوشحال باشی
اما چرا نیستم
سویشرتمو تا نوک پام پایین میکشم گونمو به شیشه سرد می چسبونم
بوی خوبی میاد
شاید غذای مورد علاقم
وافل بیکن
ما فقیریم
مامان داره پایین لنگان لنگان برام غذا میپزه
و ترانه بی نامی رو زیر لب میخونه
میدونم که درد داره
اه سردی میکشم
صدایی منو یبه خودم میاره
-ملیسا بیا پایین دخترم
-اومدم مامان
میرم پایین
و دست مادر یه بشقاب وافل و بیکن میبینم
که 18 تا شمع ازش بیرون زده بود
هه رو فوت کردم
یکی روشن موند
مامان-چه ارزویی کردی
لبخندی زدم امیدوارم چشمام لوم ندن
-اگه بهت بگم که براورده نمیشه
سری به نشانه تاکید تکون داد رفتم بالا
و روپوشمو پوشیدم
نفس عمیقی کشیدم این بافتنی نازک نمیتونه گرمم کنه اما.....چی کار میتونم بکنم
رفتم پایین
مامان-حا....حالا نمیخواد بری بزار یکم بگذره بد برو
میدونم دوست نداره کار کنم اما باید اینکارو بکنم
میدونم که حالا سرش گیج میره چون مسکن خورده
اگه بفهمه من پول قبض برقو دادم عصبانی میشه
اما خوبیش اینه که ما هنوز برق داریم
به سمتش رفتم و گونشو بوسیدم
-ببخشید مامانی
و از خونه خارج شدم
من مامان دنیا دنیا با هم فرق داریم
مثلا اون چشمای معصوم داره و موهای بلند
و پایبند به اصول سنتی
اما من پوست رنگ پریده
موهای مشکی و لبهای قرمز
اکگه میدونستم امروز قراره چی بشه نمیرفتم
احساس میکن کسی تعقیبم میکنه اسپری فلفلو محکم تو دستام نگه داشتم
یهویی بر میگردم
-کی اونجاست....
صدایی نمیاد میدونم از رو یخیالات خودمه میرسم به رستورانی که توش کار میکنم
خوبیش اینه
که مه خدمه زن هستن و حتی رییس این رستورا چی میگم این کافه دخترن
این هم ادم که قراره روشون تاثیر بزارم بهم احساس رامش میده
میرم تو
اکسی رو میبینم
یه دختر که انگار پسره
و نامزدشم چند بار به جرم همجنس بازی کتک زدن
.
.
.
اما اونا براشون مهم نیست
براشون مهمه که همو دوست دارن
روپوشمو پوشیدم
کمی بعد
یه پسر اومد تو رستوران
کت شلواری و خوشتیپ
و چشمای مشکی مشکی مثل خودم
وای خدا چرا یه سر منو میپاعهههههههه
میرم سمتش-چیزی میل داری
*هر چی تو بخوای پس سعی کن سوپرایزم کنی
ادامه دارد.....