در حال بارگذاری ویدیو ...

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 66

۴ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

نامجون سعی میکرد جیمینو از خودش جدا کنه ولی این فسقلی عین کوالا از گردن نامجون آویزون شده بود . مین چن دیقه پیش نامجون به زور جیمینو از جین جدا کرده بود ولی نتیجش این بود که این دفعه آویزون نامجون شده بود .
میپرسین مشکل چی بود ؟ مشکل این بود که جیمین نمیخواست تنهایی بره مهدکودک . نمیخواست بدون مامان باباش بره اونجا . دیگه کم کم گریش گرفته بود .
جین موهای جیمینو نوازش کرد ــ‌ عزیزم ، عزیزدلم ، بعد مدرسه برات کلی بستنی میخرم . هوم ؟
جیمین با بغض گفت ــ نوموخام ...
نامجون با کلافگی چشاشو بست و نفس عمیق کشید .
نامجون ــ جیمینی ~ اگه نری منم نمیبرمت باغ وحش .
جین سریع به نامجون نگاه کرد . بهش اخم کرد و زمزمه کرد " همچین کاری نمیکنی !! "
جیمین یهو سرشو بالا آورد ــ جدی ؟ 0ـ0
جین ــ اره عسلم . پس بریم تو‌ ؟
نامجون با تعجب به جین نگاه کرد . اون که با این حرفش مخالف بود ! -ـــــ- ولی جین سریع نگاهشو ازش گرفت .
بالاخره جیمین از بغل نامجون اومد پایین . پشت پاهای جین راه میرفت .
وقتی رسیدن به در کلاسشون جیمین محکم پاهای جینو بغل کرد و با چشای اشکی نگاش کرد .
جیمین با بغض گفت ــ مامانی ~
جین لبخند زد و موهاشو بوسید ــ همین بیرون کلاس منتظرتم عزیزم .
جیمین ــ واقعنی ؟؟
جین ــ اره عزیزم ^^ .
جیمین وارد کلاس شد ولی تند تند برمیگشت پشتش تا ببینه جین هست یا نه ....

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 66

۱۲ لایک
۴ نظر

نامجون سعی میکرد جیمینو از خودش جدا کنه ولی این فسقلی عین کوالا از گردن نامجون آویزون شده بود . مین چن دیقه پیش نامجون به زور جیمینو از جین جدا کرده بود ولی نتیجش این بود که این دفعه آویزون نامجون شده بود .
میپرسین مشکل چی بود ؟ مشکل این بود که جیمین نمیخواست تنهایی بره مهدکودک . نمیخواست بدون مامان باباش بره اونجا . دیگه کم کم گریش گرفته بود .
جین موهای جیمینو نوازش کرد ــ‌ عزیزم ، عزیزدلم ، بعد مدرسه برات کلی بستنی میخرم . هوم ؟
جیمین با بغض گفت ــ نوموخام ...
نامجون با کلافگی چشاشو بست و نفس عمیق کشید .
نامجون ــ جیمینی ~ اگه نری منم نمیبرمت باغ وحش .
جین سریع به نامجون نگاه کرد . بهش اخم کرد و زمزمه کرد " همچین کاری نمیکنی !! "
جیمین یهو سرشو بالا آورد ــ جدی ؟ 0ـ0
جین ــ اره عسلم . پس بریم تو‌ ؟
نامجون با تعجب به جین نگاه کرد . اون که با این حرفش مخالف بود ! -ـــــ- ولی جین سریع نگاهشو ازش گرفت .
بالاخره جیمین از بغل نامجون اومد پایین . پشت پاهای جین راه میرفت .
وقتی رسیدن به در کلاسشون جیمین محکم پاهای جینو بغل کرد و با چشای اشکی نگاش کرد .
جیمین با بغض گفت ــ مامانی ~
جین لبخند زد و موهاشو بوسید ــ همین بیرون کلاس منتظرتم عزیزم .
جیمین ــ واقعنی ؟؟
جین ــ اره عزیزم ^^ .
جیمین وارد کلاس شد ولی تند تند برمیگشت پشتش تا ببینه جین هست یا نه ....