سلام :(یه بار منتشر نکرد نماشای بیشعور:(((
این قسمت یکی از غم انگیزترین قسمتهای سریال بود:(
هه سو قصرو ترک کرد (چون حس کرد تنها شده) و رفت در منزلی که جونگ (برادر وانگسو) آماده کرده بود
ولی چه کند که به طرف می نگرد نشانی از یار می بیند (هه سو همه جا وانگسو را می بینه)
هه سو بیمارتر از هر زمان دیگه ای است (بیماری قلب-بارداری-افسردگی شدید به خاطر جدایی از وانگسو)
چهره هه سو نمایان درد و غم و غصه فراوانه:( جانگ هم میخواد به همه ثابت کنه هه سو عاشقشه ولی هیهات:(
دکتر دوباره برای معاینه میاد میگه من گفتم بچه را سقط کنید ولی شما اصرار دارید بچه را نگه دارید نبض هر دوی شما ضعیفه....و تازه جانگ می فهمه هه سو باردار بوده که اومده از قصر بیرون :(((((((((((((((
پ.ن رهنما دلم برای جانگ سوخت با اینکه دلباخته هه سو است ولی می دونه قلبا علاقه ای بهش نداره و اصلا نتونستن زن و شوهر باشن:(((حتی نگاه به سکانسها بکنید در اتاق دو تخت جداگانه قرار داده شده:(
وانگسو پنهانی میاد ولی بازم متوجه نمیشه هه سو بیماره فکر می کنه اون عاشقانه زندگی می کنه (زهی خیال باطل)
از چهره وانگسو نمایانه نگرانشه ولی قدمی جلوتر قرار نداد (فکرشه :هه سو ترکش کرده) و میگه دیگه هیچ خبری از این دو برای من نیاورید
(فیزیک چهره لی جونکی خصوصا آیو در قسمت آخر عالی بود از چهره هه سو میشه فهمید چه قدر بیماره و چه قدر دلتنگ وانگسو با همه وجودش وانگسو را می خواد)
شش ماه بعد (بچه وانگسو و هه سو به دنیا میاد=هه سو زمان ترک قصر سه ماهه باردار بوده.....)
بعد به دنیا اومدن حال هه سو وخیم تر میشه پس به جانگ نامه میده به وانگسو برسونه جانگ میگه نمیخواد بچه را بهش نشون بدی؟؟؟؟؟میگه نه اصلا فقط میخوام ببینمش......
یه حرکت احمقانه جانگ انجام داد حالا عمدا یا سهوا مشخص نشد دست خط وانگسو و هه سو شبیه به همه و جانگ نامه هه سو را در پاکتی جداگانه قرار داد و نوش از طرف جانگ (آخه برادر من این چه کاریه اخه ایش خوب اینکارو کردی این دو تا بدبخت نتونستن حتی با هم خداحافظی کنن دیگه )
وانگسو هم فکر می کنه نامه جانگه نمیخونه و حتی فرستاده نامه را هم ملاقات نمی کنه (هییییییییی...وانگسو چرا قلبت نمی لرزه...آخه معمولا اگر کسی در خطر باشه طرف مقابل دلشوره داره نگرانه ولی وانگسو قلبش نمی لرزه نگران نمیشه) ادامه بخش نظرات