در حال بارگذاری ویدیو ...

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 28

۰ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

دوباره خندیدم ـ خخخ بیا باهاشون آشنات کنم .
به هرکدوم اشاره کردم و اسماشونو گفتم .
جونگ کوک ـ رکسی و مکس ؟
سرمو تکون دادم ـ ولی خب مطمعن نیستم اسماشون یادت بمونه . این دو تا کپ همدیگن .
جونگ کوک ـ کاملا یادم مونده .
یکی از ابروهامو دادم بالا ـ عه ؟ نه بابا ؟ پس چشاتو ببند و پشتتو برگردون .
همین کارم کرد . جای دو تا توله سگو عوض کردم و بهش گفتم برگرده .
من ـ خب حالا بگو کی به کیه .
یکم بهشون نگاه کرد و بهشون اشاره کرد ـ این مکسه . اینم رکسیه .
دهنم باز موند 0ـ0 کاملا درست بـــود !
من ـ شانسی بود .
اینبار پوزخند زد ـ پس دوباره امتحان کنیم .
دو بار دیگه این کارو تکرار کردیم و هر دو بار هم درست جواب داد . لپامو با حرص باد کردم . باید اعتراف میکردم کارش درست بود .
یهو رعدوبرق زد و بارون شدیدی شروع کرد به باریدن .
اینطوری شد که جونگ کوک تصمیم گرفت بمونه .
رفتم آشپزخونه و لیوان رو شستم گذاشتم تو کمد . برگشتم پیش جونگ کوک که رو مبل دراز کشیده بود .
من ـ گشنته ؟
جونگ کوک سوالی نگام کرد ـ ها ؟
من ـ پوففف .. میگم گرسنه ای ؟! میفهمی ؟! گرسنه ؟! شکمت خالیه ؟! تو که موندنی شدی .
جونگ کوک برگشت سمت پنجره ـ گشنه نیستم .
همون لحظه شکمش صدا داد . خیلی جلوی خودمو گرفتم لبخند نزنم ولی نشد .دوباره رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به پختن .
زیرچشمی میدیدم که جونگ کوک با حسرت داره به غذا نگاه میکنه . میشد حدس زد که از گرسنگی داشت میمرد .
وقتی تموم شد واسه خودم یکم کشیدم و بقیه رو گذاشتم رو کابینت . شروع کردم به خوردن . اونم درست جلوی جونگ کوکی که داشت بهم نگاه میکرد .
خو اگه گشنشه میتونه بیاد خواهش کنه بدم بهش .
به همین سادگی .
یکم بعد بالاخره از جاش بلند شد و رو صندلی روبه روی من پشت میز نشست .
لبخند زدم ـ بله ؟‌ ^^
باید از زیرزبونش جمله ی " گشنمه " رو بکشم بیرون .
به غذام نگاه کرد و دوباره بهم خیره شد . دوباره به غذا ... بعد به من .
چند بار این کارو کرد که کلافه شدم . چاپ استیک هارو گذاشتم رو میز و بازوهامو بغل کردم .
من ـ نمیفهمم . بگو چی میخوای .
جونگ کوک با حرص لپاشو باد کرد و تندتند زمزمه کرد ـ گشنمهمیتونممنمبخورم ؟!
من ـ بله !؟ اولا آروم آروم بگو دوما یکم بلندتر .
دوباره گفت . اینبار یکم آروم آروم گفت اما هنوزم بلند نبود .
من ـ نشنیدم .
جونگ کوک ـ میگم گشنمه . میتونم منم بخورم ؟
من ـ بله ^^ .

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 28

۱۹ لایک
۰ نظر

دوباره خندیدم ـ خخخ بیا باهاشون آشنات کنم .
به هرکدوم اشاره کردم و اسماشونو گفتم .
جونگ کوک ـ رکسی و مکس ؟
سرمو تکون دادم ـ ولی خب مطمعن نیستم اسماشون یادت بمونه . این دو تا کپ همدیگن .
جونگ کوک ـ کاملا یادم مونده .
یکی از ابروهامو دادم بالا ـ عه ؟ نه بابا ؟ پس چشاتو ببند و پشتتو برگردون .
همین کارم کرد . جای دو تا توله سگو عوض کردم و بهش گفتم برگرده .
من ـ خب حالا بگو کی به کیه .
یکم بهشون نگاه کرد و بهشون اشاره کرد ـ این مکسه . اینم رکسیه .
دهنم باز موند 0ـ0 کاملا درست بـــود !
من ـ شانسی بود .
اینبار پوزخند زد ـ پس دوباره امتحان کنیم .
دو بار دیگه این کارو تکرار کردیم و هر دو بار هم درست جواب داد . لپامو با حرص باد کردم . باید اعتراف میکردم کارش درست بود .
یهو رعدوبرق زد و بارون شدیدی شروع کرد به باریدن .
اینطوری شد که جونگ کوک تصمیم گرفت بمونه .
رفتم آشپزخونه و لیوان رو شستم گذاشتم تو کمد . برگشتم پیش جونگ کوک که رو مبل دراز کشیده بود .
من ـ گشنته ؟
جونگ کوک سوالی نگام کرد ـ ها ؟
من ـ پوففف .. میگم گرسنه ای ؟! میفهمی ؟! گرسنه ؟! شکمت خالیه ؟! تو که موندنی شدی .
جونگ کوک برگشت سمت پنجره ـ گشنه نیستم .
همون لحظه شکمش صدا داد . خیلی جلوی خودمو گرفتم لبخند نزنم ولی نشد .دوباره رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به پختن .
زیرچشمی میدیدم که جونگ کوک با حسرت داره به غذا نگاه میکنه . میشد حدس زد که از گرسنگی داشت میمرد .
وقتی تموم شد واسه خودم یکم کشیدم و بقیه رو گذاشتم رو کابینت . شروع کردم به خوردن . اونم درست جلوی جونگ کوکی که داشت بهم نگاه میکرد .
خو اگه گشنشه میتونه بیاد خواهش کنه بدم بهش .
به همین سادگی .
یکم بعد بالاخره از جاش بلند شد و رو صندلی روبه روی من پشت میز نشست .
لبخند زدم ـ بله ؟‌ ^^
باید از زیرزبونش جمله ی " گشنمه " رو بکشم بیرون .
به غذام نگاه کرد و دوباره بهم خیره شد . دوباره به غذا ... بعد به من .
چند بار این کارو کرد که کلافه شدم . چاپ استیک هارو گذاشتم رو میز و بازوهامو بغل کردم .
من ـ نمیفهمم . بگو چی میخوای .
جونگ کوک با حرص لپاشو باد کرد و تندتند زمزمه کرد ـ گشنمهمیتونممنمبخورم ؟!
من ـ بله !؟ اولا آروم آروم بگو دوما یکم بلندتر .
دوباره گفت . اینبار یکم آروم آروم گفت اما هنوزم بلند نبود .
من ـ نشنیدم .
جونگ کوک ـ میگم گشنمه . میتونم منم بخورم ؟
من ـ بله ^^ .