چقدر پنجره را بیبهار بگذاری : شاعرسعید بیابانکی با صدای علی محمدی
چقدر پنجره را بیبهار بگذاری
::
چقدر پنجره را بیبهار بگذاری
و یا نیایی و چشمانتظار بگذاری
مگر قرار نشد شیشهای از آن میِ ناب
برای روز مبادا کنار بگذاری؟
بیا که روز مبادای ما رسید از راه
که گفته است که ما را خمار بگذاری؟
در این مسیر و بیابانِ بیسوار، خوشا
به یادگار خطی از غبار بگذاری
گمان کنم تو هم ای گل بدت نمیآید
همیشه سر به سر روزگار بگذاری
نیایی و همهٔ سررسیدهامان را
مدام چشمبهراهِ بهار بگذاری
جواب منتظران را بگو چه خواهی داد
همین بس است که چشمانتظار بگذاری؟
به پایبوسِ تو خون دانه میکنیم و رواست
که نام دیگر ما را انار بگذاری
گمان کنم وسط کوچهٔ دوازدهم
قرار بود که با ما قرار بگذاری
چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی
به جان این شب دنبالهدار بگذاری..
شاعر سعید بیابانکی
نظرات