در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان دلتنگتم...نیازت دارم قسمت4

۶۵ نظر گزارش تخلف
korean love exo....I'm V
korean love exo....I'm V

صدای در پشتی اومد....گوشی از دسته سهون افتاد پاهاش لرزید مضطرب شد دوید طرف ایفون...به صفحه اش نگاه کرد...
...
رفت تو خونه اش تمام لباساشو ریخت رو تختش باخودش درگیر بود اخر همونی که قبلا با هم خریده بودند رو پوشید ....ماشین رو روشن کرد ورفت به محل قرارشون
به سختی میتونست نفس بکشه بغض شدیدی که داشت امونش نمی داد با دستای لرزونش زنگ درو زد یه نفس عمیق کشیدو باخودش گفت:اروم ..اروم
درکه باز شد استرسش شدیدتر شد
وارده خونه شد ...سهون رو دید با لحن نیازمندانه ای صداش کرد:سهون
جلوی ایفون خشکش زده بود صدای لوهانو که شنید قلبش از جا کنده شد...این همون صدای بود که همیشه عاشقش بود همون صدای که گوششو نوازش میداد ....برگشت ولوهانو نگاه کرد اروم اروم بهش نزدیگ شد
سهون:واییی...خودتی؟؟؟ببین چند وقته
لوهان:سهونی....بغلم بکن
سهون لوهانو به اغوشش کشید محکم تویه بغلش فشارش داد نفسهای گرم لوهان به گردنش میخورد
سهون موهای لوهانو نوازش میکرد ....دوباره قلبش نامنظم میزد......لوهان از بغلش اومد بیرون ...قطره های اشک باعث برق زدن چشماش می شد قیافه مظلوم به خودش گرفته بود
سهون از نگاه کردن بهش سیر نمی شد...دلش میخواست تا اخر عمرش نگاهش کنه....دستشو رویه صورت لوهان کشید بعد چونه لوهانو گرفت صورتشو به صورت لوهان نزدیک کردو لباشو بوسید بعد یه لبخند زد
چند دقیقه بعد توی اتاق لوهان تو بغله سهون دراز کشیده بود سهون هم داشت با موهای لوهان بازی میکرد به این هم فکر میکرد که چطور میشه اینهمه دلتنگی رو تلافی کنه
سهون:لوهان.........................عاشقتم
لوهان:دروغ میگی اگه عاشقم بودی اینهمه وقت ححداقل باید یبار زنگ میزدی
سهون:اخه...
لوهان:میگن ادم این جور وققتا میفهمه کسی عاشقشه یا نه...حالا می خوای چطوری ثابت کنی که عاشقمی؟
لوهان بی صبرانه منتظر بود که این حرفا تاثیر بزاره
سهون:تو مال منی....ثابت کردن نمی خواد
لوهان:خیلی هم میخواد
لوهان شروع کرد به بازی کردن با دکمه پیراهن سهون هعی بازوبسته اش میکرد......

نظرات (۶۵)

Loading...

توضیحات

رمان دلتنگتم...نیازت دارم قسمت4

۲۷ لایک
۶۵ نظر

صدای در پشتی اومد....گوشی از دسته سهون افتاد پاهاش لرزید مضطرب شد دوید طرف ایفون...به صفحه اش نگاه کرد...
...
رفت تو خونه اش تمام لباساشو ریخت رو تختش باخودش درگیر بود اخر همونی که قبلا با هم خریده بودند رو پوشید ....ماشین رو روشن کرد ورفت به محل قرارشون
به سختی میتونست نفس بکشه بغض شدیدی که داشت امونش نمی داد با دستای لرزونش زنگ درو زد یه نفس عمیق کشیدو باخودش گفت:اروم ..اروم
درکه باز شد استرسش شدیدتر شد
وارده خونه شد ...سهون رو دید با لحن نیازمندانه ای صداش کرد:سهون
جلوی ایفون خشکش زده بود صدای لوهانو که شنید قلبش از جا کنده شد...این همون صدای بود که همیشه عاشقش بود همون صدای که گوششو نوازش میداد ....برگشت ولوهانو نگاه کرد اروم اروم بهش نزدیگ شد
سهون:واییی...خودتی؟؟؟ببین چند وقته
لوهان:سهونی....بغلم بکن
سهون لوهانو به اغوشش کشید محکم تویه بغلش فشارش داد نفسهای گرم لوهان به گردنش میخورد
سهون موهای لوهانو نوازش میکرد ....دوباره قلبش نامنظم میزد......لوهان از بغلش اومد بیرون ...قطره های اشک باعث برق زدن چشماش می شد قیافه مظلوم به خودش گرفته بود
سهون از نگاه کردن بهش سیر نمی شد...دلش میخواست تا اخر عمرش نگاهش کنه....دستشو رویه صورت لوهان کشید بعد چونه لوهانو گرفت صورتشو به صورت لوهان نزدیک کردو لباشو بوسید بعد یه لبخند زد
چند دقیقه بعد توی اتاق لوهان تو بغله سهون دراز کشیده بود سهون هم داشت با موهای لوهان بازی میکرد به این هم فکر میکرد که چطور میشه اینهمه دلتنگی رو تلافی کنه
سهون:لوهان.........................عاشقتم
لوهان:دروغ میگی اگه عاشقم بودی اینهمه وقت ححداقل باید یبار زنگ میزدی
سهون:اخه...
لوهان:میگن ادم این جور وققتا میفهمه کسی عاشقشه یا نه...حالا می خوای چطوری ثابت کنی که عاشقمی؟
لوهان بی صبرانه منتظر بود که این حرفا تاثیر بزاره
سهون:تو مال منی....ثابت کردن نمی خواد
لوهان:خیلی هم میخواد
لوهان شروع کرد به بازی کردن با دکمه پیراهن سهون هعی بازوبسته اش میکرد......

سرگرمی و طنز