در حال بارگذاری ویدیو ...

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 30

۴ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

من آدرس میدادم و جونگ کوک آروم راه میرفت .
جای تعجب داشت که با این همه تاریکی تونسته بودیم اتاقمو بالاخره پیدا کنیم . منو آروم گذاشت رو تخت ولی همون لحظه رعدوبرق زد و عوض اینکه ولش کنم محکم تر بغلش کردم .
چشامو باز کردم و متوجه موقعیتمون شدم . زود ولش کردم .
من معمولا واسه اینطور مواقع یه چراغ قوه میزارم تو کمد کنار تختم . کشو رو باز کردم .
جونگ کوک ـ دنبال چی میگردی ؟
من ـ چراغ قوه ... معمولا میزارم همینجا ...امممم ... اهان پیداش کردم .
گرفتمش سمت جونگ کوک . سریع چشاشو بست .
جونگ کوک ـ نگیرش سمت من !
زبونمو بیرون آوردم . یهو یه چیزی دیدم که باعث شد چراغ قوه از دستم بیوفته .
جونگ کوک خم شد تا ورش داره ـ تو همیشه انقد دست و پا چلفتی ؟!
پتورو سریع کشیدم رو پاهام . ولی جونگ کوک متوجه شد .
نفس عمیق میکشیدم .
جونگ کوک ـ درد داری ؟!؟!
دستشو برد سمت پتو تا بزنه کنار . مانعش نشدم .
چشاش احتمالا اندازه ی توپ بسکتبال شده بود .
دو تا شیشه ی بزرگ توی پای راستم بودن و پام کاملا خونی بود .
اون چیز خیسی که حس کردم همین بوده . و من کاملا ریلکس باور کرده بودم که آبه .
علم روانشناسی عجب چیزیه ...
جونگ کوک دستمو گرفت تو دستش و به چشام نگاه کرد ـ یکم درد داره .
من ـ میخوای چیکار ..
قبل اینکه جملم تموم شه جونگ کوک یکی از شیشه ها رو درآورد . دردش غیرقابل تحمل بود . نفس های عمیق میکشیدم و محکم دستشو فشار میدادم .
وقتی دومی رو دراورد دندونامو به هم فشار دادم . .یه لحظه ترسیدم نکنه دندونام بشکنه . جونگ کوک سریع کتشو درآورد و دور پام پیچید تا خونش بند بیاد .
احساس ضعیف بودن میکردم .
تو یه روز جلوی وی بیهوش شده بودم و جلوی جونگ کوک هم که ... اینطوری .
آروم زمزمه کردم ـ مطمعنم الان بیشتر ازم سرافکنده شدی .
جونگ کوک ـ چی ؟
من ـ به من نگاه کن ... شکننده به نظر نمیام ؟! .. از ضعیف بودن متنفرم .
همون لحظه دوباره رعدوبرق اومد که باعث شد از جام بپرم و درد پام بیشتر شه .
از تو این وضعیت بودن متنفر بودم .
از اینطوری بودن جلوی جونگ کوک متنفر بودم .
جونگ کوک رو تخت نشست و به تاج تخت تکیه داد .بعد منو از پشت کشید و بغلم کرد .
اینطوری سرم رو سینش بود و اون بغلم کرده بود .
من ـ ج..جونگ کوک ... داری چیکار میکنی ؟
محکم تر بغلم کرد ـ تکون نخور انقد .
من ـ ولی ..
جونگ کوک ـ عوض تشکره . یادته ؟

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 30

۲۱ لایک
۴ نظر

من آدرس میدادم و جونگ کوک آروم راه میرفت .
جای تعجب داشت که با این همه تاریکی تونسته بودیم اتاقمو بالاخره پیدا کنیم . منو آروم گذاشت رو تخت ولی همون لحظه رعدوبرق زد و عوض اینکه ولش کنم محکم تر بغلش کردم .
چشامو باز کردم و متوجه موقعیتمون شدم . زود ولش کردم .
من معمولا واسه اینطور مواقع یه چراغ قوه میزارم تو کمد کنار تختم . کشو رو باز کردم .
جونگ کوک ـ دنبال چی میگردی ؟
من ـ چراغ قوه ... معمولا میزارم همینجا ...امممم ... اهان پیداش کردم .
گرفتمش سمت جونگ کوک . سریع چشاشو بست .
جونگ کوک ـ نگیرش سمت من !
زبونمو بیرون آوردم . یهو یه چیزی دیدم که باعث شد چراغ قوه از دستم بیوفته .
جونگ کوک خم شد تا ورش داره ـ تو همیشه انقد دست و پا چلفتی ؟!
پتورو سریع کشیدم رو پاهام . ولی جونگ کوک متوجه شد .
نفس عمیق میکشیدم .
جونگ کوک ـ درد داری ؟!؟!
دستشو برد سمت پتو تا بزنه کنار . مانعش نشدم .
چشاش احتمالا اندازه ی توپ بسکتبال شده بود .
دو تا شیشه ی بزرگ توی پای راستم بودن و پام کاملا خونی بود .
اون چیز خیسی که حس کردم همین بوده . و من کاملا ریلکس باور کرده بودم که آبه .
علم روانشناسی عجب چیزیه ...
جونگ کوک دستمو گرفت تو دستش و به چشام نگاه کرد ـ یکم درد داره .
من ـ میخوای چیکار ..
قبل اینکه جملم تموم شه جونگ کوک یکی از شیشه ها رو درآورد . دردش غیرقابل تحمل بود . نفس های عمیق میکشیدم و محکم دستشو فشار میدادم .
وقتی دومی رو دراورد دندونامو به هم فشار دادم . .یه لحظه ترسیدم نکنه دندونام بشکنه . جونگ کوک سریع کتشو درآورد و دور پام پیچید تا خونش بند بیاد .
احساس ضعیف بودن میکردم .
تو یه روز جلوی وی بیهوش شده بودم و جلوی جونگ کوک هم که ... اینطوری .
آروم زمزمه کردم ـ مطمعنم الان بیشتر ازم سرافکنده شدی .
جونگ کوک ـ چی ؟
من ـ به من نگاه کن ... شکننده به نظر نمیام ؟! .. از ضعیف بودن متنفرم .
همون لحظه دوباره رعدوبرق اومد که باعث شد از جام بپرم و درد پام بیشتر شه .
از تو این وضعیت بودن متنفر بودم .
از اینطوری بودن جلوی جونگ کوک متنفر بودم .
جونگ کوک رو تخت نشست و به تاج تخت تکیه داد .بعد منو از پشت کشید و بغلم کرد .
اینطوری سرم رو سینش بود و اون بغلم کرده بود .
من ـ ج..جونگ کوک ... داری چیکار میکنی ؟
محکم تر بغلم کرد ـ تکون نخور انقد .
من ـ ولی ..
جونگ کوک ـ عوض تشکره . یادته ؟