در حال بارگذاری ویدیو ...

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 62

۱۵ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

جونگین هانبوکشو ورداشت و سمت چانیول دویید ــ بابایی ~
چانیول که داشت کفشای تهیونگ رو میپوشوند برگشت سمت جونگین ــ جانم ؟
جونگین قیافشو ناراحت کرد ــ میخوام اینو بپوشم ولی نمیتونم هیچ جوره :(
چانیول کمک کرد هردو تا پسراش لباساشونو بپوشن و موهاشونو مرتب کرد . تهیونگو بغل کرد و با جونگین بیرون رفتن . جونگین با دیدن بیسکوییت های تو دست مامان بزرگش دویید سمتش .
بکهیون شیرینی ها رو گذاشت رو میز و تزیینش کرد . چان میخواست مراسم کاملا سنتی باشه واسه همین کیک نخریدن .
آدمای زیادی واسه تولد تهیونگ اومده بودن . همه همکارای چانیول و دوستاش اومده بودن .... دوستای بکهیون هم همشون بودن .
چانیول به گل ها و هدیه های رو میز نگاه میکرد . حتی مینهو هم یه دسته گل بزرگ و ناز واسه تهیونگ آورد و داد دست چان .
یهو چان حس کرد انگشتای یه نفر بین انگشتاش چفت شد . به بکهیون خیره شد که با لبخند کنارش وایساده بود .
بکهیون ــ الان دو تا پسر داریم چان ... حتی تهیونگ هم 1 ساله شد .
چان دست بک رو نوازش کرد ــ ولی تو همچنان زیبایی بک ~ هیچی عوض نشده .. فقط عشق خانواده رو بیشتر کردیم .
بک با شنیدن حرفای چان لبخند قشنگی زد . چان مثل کوهی شده بود واسه همه ناراحتیاش .خوشحال بود که چان رو داره .
آخرای جشن ، وسیله ها رو چیدن جلوی تهیونگ کوچولو . جونگین هم با ذوق کنار داداش کوچولوش وایساده بود .
جونگین ــ مامانی ~
بک ــ جانم عزیزم ؟
جونگین چشماش برق زد ــ میشه منم وردارم ؟
بک موهای جونگینو به هم ریخت ــ بعد داداش کوچولوت . هوم ؟ ^^
چان ، تهیونگ رو گذاشت جلوی وسیله ها . قشنگ یادش بود که جونگین روز تولد 1 سالگیش گوشی پزشکی رو ورداشت . اگه یه پزشک موفق میشد اونا واقعا بهش افتخار میکردن .
و الان نوبت تهیونگ بود . تهیونگ با ذوق دست میزد و به مهمونا نگاه میکرد .
شیومین ــ بیاین ببینیم این فسقل خوردنی چی میخواد ورداره ؟
ولی ده دیقه همینطوری تهیونگ دست میزد و میخندید . اصلا به وسیله ها توجهی نمیکرد . بک سعی میکرد توجه تهیونگو بهشون جلب کنه ولی خانوم بیون ، بک رو کشید کنار . باید به تهیونگ وقت میدادن . همه چی به وقتش .
یهو مینهو جلو اومد و یه دسته پول بزرگ گذاشت کنار وسیله ها . مینهو هنوز عقب نرفته بود که تهیونگ سریع پولو ورداشت .
همه ی حضار ترکیده بودن از خنده .
بکهیون پیشونی تهیونگشو بوسید ــ پسر خودمه ^^ پسرم قراره پولدار بشه .

نظرات (۱۵)

Loading...

توضیحات

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 62

۱۶ لایک
۱۵ نظر

جونگین هانبوکشو ورداشت و سمت چانیول دویید ــ بابایی ~
چانیول که داشت کفشای تهیونگ رو میپوشوند برگشت سمت جونگین ــ جانم ؟
جونگین قیافشو ناراحت کرد ــ میخوام اینو بپوشم ولی نمیتونم هیچ جوره :(
چانیول کمک کرد هردو تا پسراش لباساشونو بپوشن و موهاشونو مرتب کرد . تهیونگو بغل کرد و با جونگین بیرون رفتن . جونگین با دیدن بیسکوییت های تو دست مامان بزرگش دویید سمتش .
بکهیون شیرینی ها رو گذاشت رو میز و تزیینش کرد . چان میخواست مراسم کاملا سنتی باشه واسه همین کیک نخریدن .
آدمای زیادی واسه تولد تهیونگ اومده بودن . همه همکارای چانیول و دوستاش اومده بودن .... دوستای بکهیون هم همشون بودن .
چانیول به گل ها و هدیه های رو میز نگاه میکرد . حتی مینهو هم یه دسته گل بزرگ و ناز واسه تهیونگ آورد و داد دست چان .
یهو چان حس کرد انگشتای یه نفر بین انگشتاش چفت شد . به بکهیون خیره شد که با لبخند کنارش وایساده بود .
بکهیون ــ الان دو تا پسر داریم چان ... حتی تهیونگ هم 1 ساله شد .
چان دست بک رو نوازش کرد ــ ولی تو همچنان زیبایی بک ~ هیچی عوض نشده .. فقط عشق خانواده رو بیشتر کردیم .
بک با شنیدن حرفای چان لبخند قشنگی زد . چان مثل کوهی شده بود واسه همه ناراحتیاش .خوشحال بود که چان رو داره .
آخرای جشن ، وسیله ها رو چیدن جلوی تهیونگ کوچولو . جونگین هم با ذوق کنار داداش کوچولوش وایساده بود .
جونگین ــ مامانی ~
بک ــ جانم عزیزم ؟
جونگین چشماش برق زد ــ میشه منم وردارم ؟
بک موهای جونگینو به هم ریخت ــ بعد داداش کوچولوت . هوم ؟ ^^
چان ، تهیونگ رو گذاشت جلوی وسیله ها . قشنگ یادش بود که جونگین روز تولد 1 سالگیش گوشی پزشکی رو ورداشت . اگه یه پزشک موفق میشد اونا واقعا بهش افتخار میکردن .
و الان نوبت تهیونگ بود . تهیونگ با ذوق دست میزد و به مهمونا نگاه میکرد .
شیومین ــ بیاین ببینیم این فسقل خوردنی چی میخواد ورداره ؟
ولی ده دیقه همینطوری تهیونگ دست میزد و میخندید . اصلا به وسیله ها توجهی نمیکرد . بک سعی میکرد توجه تهیونگو بهشون جلب کنه ولی خانوم بیون ، بک رو کشید کنار . باید به تهیونگ وقت میدادن . همه چی به وقتش .
یهو مینهو جلو اومد و یه دسته پول بزرگ گذاشت کنار وسیله ها . مینهو هنوز عقب نرفته بود که تهیونگ سریع پولو ورداشت .
همه ی حضار ترکیده بودن از خنده .
بکهیون پیشونی تهیونگشو بوسید ــ پسر خودمه ^^ پسرم قراره پولدار بشه .