سمتش خم شدم و لبامو گذاشتم رو لباش . لباش نرم و گرم بودن . با خجالت سرشو بهم نزدیک تر کرد . دستمو دراز کردم تا حوله رو وردارم . دستامو خشک کردم و صورت جیهونو قاب گرفتم . صورتمو نزدیک تر کردم و بوسه رو عمیقتر . ناله کرد ولی عقب نکشید . دستاشو دور گردنم حلقه کرد و باهام همکاری کرد .
سونگوو ــ واییی . باورم نمیشــه . اینا قراره تو آشپزخونه کارای خیلی بدی بکننننننن . من رفتــــم .
دِه وی ــ منم همینطور ...
گوان لین ــ فرار کنین !
ووجین ــ ایییی گوشام آلوده شدنننن .
یکی یکی همشون سمت اتاق ها دوییدن و درو محکم بستن .
بهشون توجهی نکردیم و از اون حال بیرون نیومدیم .
صدای باز و بسته شدن درو نشنیدم . تنها چیزی که شنیدم صدای جیغ بود که باعث شد من و جیهون زود از هم جدا بشیم .
جیسونگ ــ شماها رو نبردم خرید . اونوقت الان برمیگردم میبینم داریم صورت همو میخورین ؟؟ 0ـ0 کی قرار بود بهم بگین نامزد کردیـــــــــــــــن ؟؟؟
با تعجب نگاش کردم ــ نامزد ؟!؟! بابا همین یه دیقه پیش به هم اعتراف کردیم 0ــــ0
جیسونگ ــ آقای کـــــــانگ دنیل -ــــ- هنوزم یادمه سال پیش دسامبر ، روز تولدت با هم رابطه داشتین -ــــ- .
جیهون ــ ما با هم رابطه نداشتیـــــــــــــــــــــــم !!!