در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت اول رمان پیش مرگ ارباب

فاطمه
فاطمه

هیچ کس نمیدانست مه لقا در این دقایق سخت و نفس گیری که می گذراند تنها در یاد همسرش احمد است و بس.احمدی که ماه ها قبل از تولد فرزند دلبندش زیر خروارها خاک آرمیده.
و چه سخت است که تنها و بی کس به استقبال کودکی بروی که امید می بخشد.
و چه سخت است که انتظار فرزندی را بکشی که تنها مادری دارد و بس.
و چه سخت است همه ی امید های یک کودک،هنوز نیامده بر باد باشد و چه تلخ است تمام سهم کودکی از پدر همان نطفه ی رحم مادر باشد و بس.

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

قسمت اول رمان پیش مرگ ارباب

۵ لایک
۲ نظر

هیچ کس نمیدانست مه لقا در این دقایق سخت و نفس گیری که می گذراند تنها در یاد همسرش احمد است و بس.احمدی که ماه ها قبل از تولد فرزند دلبندش زیر خروارها خاک آرمیده.
و چه سخت است که تنها و بی کس به استقبال کودکی بروی که امید می بخشد.
و چه سخت است که انتظار فرزندی را بکشی که تنها مادری دارد و بس.
و چه سخت است همه ی امید های یک کودک،هنوز نیامده بر باد باشد و چه تلخ است تمام سهم کودکی از پدر همان نطفه ی رحم مادر باشد و بس.