در حال بارگذاری ویدیو ...

داستان عشق من جوجه اردک زیبا قسمت ۲۳۶

۸ نظر گزارش تخلف
ronita
ronita

((داستان در گذشته))
کایدا دستهاشو از جلوی چشمهاش پایین اورد و کنار دیوار نشست، و زانوهاشو بغل گرفت،
‌..‌‌.،گارا با تعجب به اون نگاه کرد: یدفعه چت شد، دیگه نمیخوای گریه کنی؟!
*کایدا سرش رو تکون داد و گفت: مامان هیچوقت گریه نمیکرد،
پس منم حالا که مادر خانواده ام نباید گریه کنم،
*گارا خندید و گفت:خوبه، پس قبول کردی!
*رای هم در حالی که هنوز صورتش از اشکهاش خیس بود، گفت: من نمیخوام بچه ٔخانواده باشم،
بابا، شماها رو به من سپرد،... پس من باید پدر خانواده باشم،
*گارا اینبار بلندتر خندید و گفت: تو میخوای از ما مراقبت کنی؟! ها ها ها
*رای دستهاشو مشت کرد و سمت گارا اومد: آره ، من، حتماً بزرگ شدم که بابا این وظیفه رو بهم داده
*گارا ، دماغ رای رو بین دو انگشتش گرفت، و چند سانت از روی زمین بلندش کرد،
رای با ناله شروع به دست و پا زدن تو هوا کرد،
که کایدا با پاشنه گتایی که پاش بود، محکم روی پای گارا کوبید، گارا آخی گفت، و بینیه رای رو ول کرد،
رای دستشو روی بینیش گذاشت... و از درد اشک ریخت،
کایدا با صدای بلندی گفت: من نمیخوام، همسر یه مرد بداخلاق باشم، که با بچه ٔ خودش اینقدر خشنه
* گارا نیشخندی زد و گفت: منم زنی که فقط طرف بچه اشو میگیره نمیخوام،
...*ناگهان رای سرشو پایین انداخت و همینطور که خون روی دستهاش میریخت،
گفت: مامان ...مامان ...
*و در حالیکه نفسهاش تند شده بود، گفت: من مامانمو میخوام، ...مامانی کجایی؟
، کایدا از گوشه ٔ دامنش پاره کرد و زیربینیه رای گرفت، و با ناراحتی به گارا نگاه کرد: گارا، یه کاری کن رای، حالش خوب نیست،
*گارا دستشو روی پیشونیِ رای گذاشت و گفت: علت تبش حتماً اون تیره که بهش خورده
* کایدا سر رای رو ناز کرد: طاقت بیار داداشی!
* گارا بلند شد، وبعد همینطور که از اونها دور میشد گفت: میرم غذا پیدا کنم،
*کایدا اشکهاشو‌ پاک کرد و سر رای رو بوسید و به دیوار تکیه داد،
رای دست کایدا رو گرفت: من مواظبتم کایدا،
*کایدا لبخند زد و گفت: ممنونم، رای ...همیشه مواظبم باش،
*رای سرشو روی سینه ٔ تخت کایدا گذاشت و گفت: گرسنمه،
* کایدا هم گفت: منم گرسنمه، حتماً اون بیرون دیگه صبح شده، بیا بخوابیم، شاید اینا همه خواب باشه، و وقتی بیدار بشیم باز تو خونه ٔ خودمون پیش مامان بابا باشیم
*رای چشمهاشو بست و گفت: پشتم درد میکنه، درد رو هم میشه تو خواب دید؟!
ادامه نظرات

نظرات (۸)

Loading...

توضیحات

داستان عشق من جوجه اردک زیبا قسمت ۲۳۶

۱۷ لایک
۸ نظر

((داستان در گذشته))
کایدا دستهاشو از جلوی چشمهاش پایین اورد و کنار دیوار نشست، و زانوهاشو بغل گرفت،
‌..‌‌.،گارا با تعجب به اون نگاه کرد: یدفعه چت شد، دیگه نمیخوای گریه کنی؟!
*کایدا سرش رو تکون داد و گفت: مامان هیچوقت گریه نمیکرد،
پس منم حالا که مادر خانواده ام نباید گریه کنم،
*گارا خندید و گفت:خوبه، پس قبول کردی!
*رای هم در حالی که هنوز صورتش از اشکهاش خیس بود، گفت: من نمیخوام بچه ٔخانواده باشم،
بابا، شماها رو به من سپرد،... پس من باید پدر خانواده باشم،
*گارا اینبار بلندتر خندید و گفت: تو میخوای از ما مراقبت کنی؟! ها ها ها
*رای دستهاشو مشت کرد و سمت گارا اومد: آره ، من، حتماً بزرگ شدم که بابا این وظیفه رو بهم داده
*گارا ، دماغ رای رو بین دو انگشتش گرفت، و چند سانت از روی زمین بلندش کرد،
رای با ناله شروع به دست و پا زدن تو هوا کرد،
که کایدا با پاشنه گتایی که پاش بود، محکم روی پای گارا کوبید، گارا آخی گفت، و بینیه رای رو ول کرد،
رای دستشو روی بینیش گذاشت... و از درد اشک ریخت،
کایدا با صدای بلندی گفت: من نمیخوام، همسر یه مرد بداخلاق باشم، که با بچه ٔ خودش اینقدر خشنه
* گارا نیشخندی زد و گفت: منم زنی که فقط طرف بچه اشو میگیره نمیخوام،
...*ناگهان رای سرشو پایین انداخت و همینطور که خون روی دستهاش میریخت،
گفت: مامان ...مامان ...
*و در حالیکه نفسهاش تند شده بود، گفت: من مامانمو میخوام، ...مامانی کجایی؟
، کایدا از گوشه ٔ دامنش پاره کرد و زیربینیه رای گرفت، و با ناراحتی به گارا نگاه کرد: گارا، یه کاری کن رای، حالش خوب نیست،
*گارا دستشو روی پیشونیِ رای گذاشت و گفت: علت تبش حتماً اون تیره که بهش خورده
* کایدا سر رای رو ناز کرد: طاقت بیار داداشی!
* گارا بلند شد، وبعد همینطور که از اونها دور میشد گفت: میرم غذا پیدا کنم،
*کایدا اشکهاشو‌ پاک کرد و سر رای رو بوسید و به دیوار تکیه داد،
رای دست کایدا رو گرفت: من مواظبتم کایدا،
*کایدا لبخند زد و گفت: ممنونم، رای ...همیشه مواظبم باش،
*رای سرشو روی سینه ٔ تخت کایدا گذاشت و گفت: گرسنمه،
* کایدا هم گفت: منم گرسنمه، حتماً اون بیرون دیگه صبح شده، بیا بخوابیم، شاید اینا همه خواب باشه، و وقتی بیدار بشیم باز تو خونه ٔ خودمون پیش مامان بابا باشیم
*رای چشمهاشو بست و گفت: پشتم درد میکنه، درد رو هم میشه تو خواب دید؟!
ادامه نظرات