در حال بارگذاری ویدیو ...

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 75 ــ پارت آخر

۵۳ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

بک سالاد آخرم تزیین کرد و رو میز گذاشت ... برف میبارید و منظره ی قشنگی از پنجره مشخص بود . سمت پنجره رفت و کنارش وایساد . به خودش ، به زندگیش ، به چان ، به دو تا فسقلیاش که دیگه واسه خودشون مرد شدن و به همه ی این سالا فک کرد .
یهو یه نفر از پشت بغلش کرد و شونشو گذاشت رو چونه ی بک .
بک لبخند زد ــ چان ... عزیزم موهاتو چرا خشک نکردی باز‌ ؟
چان لبخند زد ــ ببخشید ... دلم واسه همسر خوشگلم تنگ شد یهو ...
بک ــ چانااا ~ .. یادته چطوری باهم آشنا شدیم ؟ ( اروم خندید ) گیر داده بودم که من بچه میخوام ...
چان هم ریز خندید ــ اوهوم مگه میشه یادم بره ؟ .. چه روزایی بودن ...
بک ــ چان ~ ... ممنون که با وجود بد خلقیام ، باهام خوب بودی ...
چان گونه ی بکو بوسید ــ من ازت ممنونم که گذاشتی کنارت بمونم ...
ــ اهممممممممممم 0ـــــــــــــــ0
یهو با عجله از هم جدا شدن . چان با دیدن تهیونگ که داشت نگاهشون میکرد اخم کرد .
چان ــ بچه الانم وقت اومدن بود ؟؟؟ -ـــــــــ-
تهیونگ لبخند مستطیلی زد ــ ببخشیــــــد ^^
بک ــ صدای زنگ دره .. ته اون درو باز کن .
تهیونگ سمت در دویید ــ ای به چشـــــم .
با باز شدن در ، خانواده ی کیم ظاهر شدن . همشون شیک و زیبا ...
مخصوصا کوکی ... البته به نظر تهیونگ ..
نامجون و جین و جیمین اول از همه با همه سلام کردن و جلوتر رفتن .. کوکی عمدا درآوردن کفشاشو لفت داد تا اونا برن .تهیونگ هم بعد رفتن بقیه آروم بیرون رفت و درو تقریبا بست .
کوکی سرشو بلند کرد و با دیدن تهیونگ لبخند زد . بلند شد و دستاشو دور بدن تهیونگ حلقه کرد . سرشو گذاشت رو قلب تهیونگ و به ضربان قلبش گوش داد.
تهیونگ ــ خوبی خرگوشک ؟
جونگ کوک ــ اوهوم ... تولدت مبارک ته ~
لباشو آروم رسوند به لبای تهیونگ و چشماشو بست .
بوسه ی کوتاهی بود . در حد چند ثانیه .
تهیونگ لبخند زد ــ بریم تو فسقلی .
رفتن داخل ..
ـــــــــــ
اون شب از بهترین شبای اون دو تا همسایه بود .. جونگین اومد و بک از خوشحالی گریش گرفت ...
جونگ کوک و تهیونگ رابطشونو اعلام کردن ....و جیمین هم گفت موفق شده آزمون ورودی بهترین کمپانی کره رو قبول بشه و تا چند روز میره تا به رویاهاش برسه ... میشد افتخارو از تو چشمای نامجون خوند ...

نظرات (۵۳)

Loading...

توضیحات

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 75 ــ پارت آخر

۱۹ لایک
۵۳ نظر

بک سالاد آخرم تزیین کرد و رو میز گذاشت ... برف میبارید و منظره ی قشنگی از پنجره مشخص بود . سمت پنجره رفت و کنارش وایساد . به خودش ، به زندگیش ، به چان ، به دو تا فسقلیاش که دیگه واسه خودشون مرد شدن و به همه ی این سالا فک کرد .
یهو یه نفر از پشت بغلش کرد و شونشو گذاشت رو چونه ی بک .
بک لبخند زد ــ چان ... عزیزم موهاتو چرا خشک نکردی باز‌ ؟
چان لبخند زد ــ ببخشید ... دلم واسه همسر خوشگلم تنگ شد یهو ...
بک ــ چانااا ~ .. یادته چطوری باهم آشنا شدیم ؟ ( اروم خندید ) گیر داده بودم که من بچه میخوام ...
چان هم ریز خندید ــ اوهوم مگه میشه یادم بره ؟ .. چه روزایی بودن ...
بک ــ چان ~ ... ممنون که با وجود بد خلقیام ، باهام خوب بودی ...
چان گونه ی بکو بوسید ــ من ازت ممنونم که گذاشتی کنارت بمونم ...
ــ اهممممممممممم 0ـــــــــــــــ0
یهو با عجله از هم جدا شدن . چان با دیدن تهیونگ که داشت نگاهشون میکرد اخم کرد .
چان ــ بچه الانم وقت اومدن بود ؟؟؟ -ـــــــــ-
تهیونگ لبخند مستطیلی زد ــ ببخشیــــــد ^^
بک ــ صدای زنگ دره .. ته اون درو باز کن .
تهیونگ سمت در دویید ــ ای به چشـــــم .
با باز شدن در ، خانواده ی کیم ظاهر شدن . همشون شیک و زیبا ...
مخصوصا کوکی ... البته به نظر تهیونگ ..
نامجون و جین و جیمین اول از همه با همه سلام کردن و جلوتر رفتن .. کوکی عمدا درآوردن کفشاشو لفت داد تا اونا برن .تهیونگ هم بعد رفتن بقیه آروم بیرون رفت و درو تقریبا بست .
کوکی سرشو بلند کرد و با دیدن تهیونگ لبخند زد . بلند شد و دستاشو دور بدن تهیونگ حلقه کرد . سرشو گذاشت رو قلب تهیونگ و به ضربان قلبش گوش داد.
تهیونگ ــ خوبی خرگوشک ؟
جونگ کوک ــ اوهوم ... تولدت مبارک ته ~
لباشو آروم رسوند به لبای تهیونگ و چشماشو بست .
بوسه ی کوتاهی بود . در حد چند ثانیه .
تهیونگ لبخند زد ــ بریم تو فسقلی .
رفتن داخل ..
ـــــــــــ
اون شب از بهترین شبای اون دو تا همسایه بود .. جونگین اومد و بک از خوشحالی گریش گرفت ...
جونگ کوک و تهیونگ رابطشونو اعلام کردن ....و جیمین هم گفت موفق شده آزمون ورودی بهترین کمپانی کره رو قبول بشه و تا چند روز میره تا به رویاهاش برسه ... میشد افتخارو از تو چشمای نامجون خوند ...