در حال بارگذاری ویدیو ...

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 23

۲ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

عجیب ! کلمه ای که میشد باهاش اون لحظه رو توصیف کرد . بکهیون نمیدونست جلوی همسرش چجوری رفتار کنه . چون بک باردار بود تصمیم گرفته بودن که به جای ماه عسل ، تو یه هتل مجلل بمونن درست وسط شهر .
بک جلوی پنجره وایساده بود و چراغ های شهر رو دید میزد . بهترین دید رو داشت چون طبقه ی 24 بودن .
بکهیون هنوزم کت شلوار تنش بود . بخاطر استرس لبشو بین دندوناش کشید . " چیکار باید بکنم ؟؟ "
چانیول ــ بکهیون .
بک سرشو بلند و به چان نگاه کرد ــ بله ؟
چانیول گردنشو خاروند ــ اممم فک کنم بهتره توهم یه دوش بگیری و لباساتو عوض کنی . من نگاه نمیکنم . همینجا تلوزیون میبینم .
بک از جاش بلند شد ــ حق با توعه .
چانیول کنترلو ورداشت و رو کاناپه نشست ــ پس من همینجا منتظر میمونم .
بکهیون وارد حموم شد و آه کشید . تو آینه به خودش خیره شد ــ خیلی زیاد خوشحالم اما ... اما انگار اشتباهه !
چانیول بدون هیچ هدفی کانالا رو میگشت . بعضی وقتا به حموم نگاه میکرد ولی زود سرشو سمت تلوزیون برمیگردوند . گیج شده بود . اولین بوسه و اولین شبش با بکهیون خوابیده بود و هیچ تجربه ای نداشت تو این موضوع ها . مخصوصا اینکه اونشب هم مست بود و چیز زیادی یادش نمیومد .
در حموم باز شد و بکهیون بیرون اومد . چانیول استرس گرفته بود و تند تند کانالو عوض میکرد . بکهیون لباساشو پوشید و موهاشو درست کرد . " خیلی جالبه که هیچ اطلاعاتی از همسرم ندارم ! چی از این بهتر واقعا ؟! "
سمت اتاق خواب رفت و چانیول رو دید که حین خوردن چیپس داشت برنامه تلویزیونی میدید . رفت و کنار چان نشست .
بکهیون ــ بیا همدیگه رو بشناسیم .
چانیول ــ اممم باشه ولی ... ولی مگه نمیشناسی منو ؟؟ 0ـ0
بکهیون ــ منظورم این نبود .... رنگ مورد علاقت چیه ؟
چانیول ــ سیاه و سفید
بک لبخند زد ــ منم همینطور . البته خاکستری هم اضافه کن ... نوبت توعه
چانیول ــ نوبت من ؟ واسه چی ؟ 0ـ0
بک ــ یه سوال و یه جواب . سوال کن
و اینطوری شد که حدودا یک ساعت مشغول پرسیدن علایق هم شدن . درمورد غذای مورد علاقه ، آهنگ و خیلی چیز دیگه .

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 23

۱۹ لایک
۲ نظر

عجیب ! کلمه ای که میشد باهاش اون لحظه رو توصیف کرد . بکهیون نمیدونست جلوی همسرش چجوری رفتار کنه . چون بک باردار بود تصمیم گرفته بودن که به جای ماه عسل ، تو یه هتل مجلل بمونن درست وسط شهر .
بک جلوی پنجره وایساده بود و چراغ های شهر رو دید میزد . بهترین دید رو داشت چون طبقه ی 24 بودن .
بکهیون هنوزم کت شلوار تنش بود . بخاطر استرس لبشو بین دندوناش کشید . " چیکار باید بکنم ؟؟ "
چانیول ــ بکهیون .
بک سرشو بلند و به چان نگاه کرد ــ بله ؟
چانیول گردنشو خاروند ــ اممم فک کنم بهتره توهم یه دوش بگیری و لباساتو عوض کنی . من نگاه نمیکنم . همینجا تلوزیون میبینم .
بک از جاش بلند شد ــ حق با توعه .
چانیول کنترلو ورداشت و رو کاناپه نشست ــ پس من همینجا منتظر میمونم .
بکهیون وارد حموم شد و آه کشید . تو آینه به خودش خیره شد ــ خیلی زیاد خوشحالم اما ... اما انگار اشتباهه !
چانیول بدون هیچ هدفی کانالا رو میگشت . بعضی وقتا به حموم نگاه میکرد ولی زود سرشو سمت تلوزیون برمیگردوند . گیج شده بود . اولین بوسه و اولین شبش با بکهیون خوابیده بود و هیچ تجربه ای نداشت تو این موضوع ها . مخصوصا اینکه اونشب هم مست بود و چیز زیادی یادش نمیومد .
در حموم باز شد و بکهیون بیرون اومد . چانیول استرس گرفته بود و تند تند کانالو عوض میکرد . بکهیون لباساشو پوشید و موهاشو درست کرد . " خیلی جالبه که هیچ اطلاعاتی از همسرم ندارم ! چی از این بهتر واقعا ؟! "
سمت اتاق خواب رفت و چانیول رو دید که حین خوردن چیپس داشت برنامه تلویزیونی میدید . رفت و کنار چان نشست .
بکهیون ــ بیا همدیگه رو بشناسیم .
چانیول ــ اممم باشه ولی ... ولی مگه نمیشناسی منو ؟؟ 0ـ0
بکهیون ــ منظورم این نبود .... رنگ مورد علاقت چیه ؟
چانیول ــ سیاه و سفید
بک لبخند زد ــ منم همینطور . البته خاکستری هم اضافه کن ... نوبت توعه
چانیول ــ نوبت من ؟ واسه چی ؟ 0ـ0
بک ــ یه سوال و یه جواب . سوال کن
و اینطوری شد که حدودا یک ساعت مشغول پرسیدن علایق هم شدن . درمورد غذای مورد علاقه ، آهنگ و خیلی چیز دیگه .