در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق گمشده قسمت 14

۳ نظر
گزارش تخلف
Suho(لیدرصحبت میکنه)
Suho(لیدرصحبت میکنه)

قسمت 14
همه با هم: هیونگ....
شیومین: سلام
دی او: سوهو چش شده...
شیومین: حالش تقریبا خوبه ولی....ولی با خبری که شنیده... حال روحیش هیچ خوب نیست.بهش آرام بخش زدن گفتن دو ساعت دیگه بهوش میاد... همه چی به اون موقع بستگی داره.
چانیول: هیونگ درس بگو ببینم چی شده؟ واقعا سوهو دوس دختر داشته؟ اون...اون..واقعا..م..مرده؟
شیومین: آره دختر خیلی خوبی بود.من چند باری دیده بودمش خیلی به سوهو میومد. سوهو میخواست بهش پیشنهاد ازدواج بده که یهو غیب شد...الان بعد چند سال خبر رسیده که مرده...
یکم مکث کرد و ادامه داد :روزی که میخواست ازش خواستگاری کنه کنسرت داشتیم. اون روز مجبور شدیم تا نصفه های شب اجرا داشته باشیم... یادمه که چقدر به جون میون فشار اومد...بعدا بهم گفت که وقتی رسیده که دوس دخترش رفته بوده... بعد اون شب گمش کرد...
بکهیون : حالا که این همه دنبالش گشت اون دیگه نیست! سوهو باید خیلی دل شکسته باشه...
لی: اون به خاطر گروه خیلی سختی کشید. بعد جدا شدن کریس و بقیه خیلی بار سنگینی رو دوشش بود...وقتی به پدرش تهمت زدن جاسوس ژاپنیاس... وقتی گفتن لیاقت لیدری رو نداره...کارای این سسانگ فن سیریشش..
دی او: تو همه این مدت فقط با فکر اون دختر دووم آورده که پیداش کنه... که بهش بگه مجبور شده تنهاش بزاره...اما الان..
چن: توی ماجراهای مختلفی که پیش میومد اون کمک حالمون بود و حالا نوبت ماست کمکش کنیم...
شیومین: بکهیون...چانیول....شما خیلی میتوانید بهش کمک کنید. روحیه بهش بدین و کمک کنید فراموش کنه
بکهیون: اگه بهوش بیاد بعدش چی میشه؟
شیومین آهی کشید: روانشناس بیمارستان گفت اگه بعد بهوش اومدنش داد و بیداد و گریه و زاری راه بندازه که هیچ...اما اگه سکوت کنه و...
چانیول: باید کاری کنیم گریه کنه؟؟؟ این کار و بسپریم به کیونگسو...
دی او: من؟؟؟ من نمیتونم کاری کنم گریه کنه خیلی سخته...
تلفن لی زنگ زد و داد چن بلند شد
چن:اححححح هیونگگگگ
لی: هیسسس باید جواب بدم
بکهیون: چن اروم باش
چن: از وقتی هیونگ رفته ده بار به من زنگ زدن زلم کرده اخه
چانیول زد زیر خنده
دی او: کیه مگه؟؟؟
چن: سانی جونش...

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

عشق گمشده قسمت 14

۱۶ لایک
۳ نظر

قسمت 14
همه با هم: هیونگ....
شیومین: سلام
دی او: سوهو چش شده...
شیومین: حالش تقریبا خوبه ولی....ولی با خبری که شنیده... حال روحیش هیچ خوب نیست.بهش آرام بخش زدن گفتن دو ساعت دیگه بهوش میاد... همه چی به اون موقع بستگی داره.
چانیول: هیونگ درس بگو ببینم چی شده؟ واقعا سوهو دوس دختر داشته؟ اون...اون..واقعا..م..مرده؟
شیومین: آره دختر خیلی خوبی بود.من چند باری دیده بودمش خیلی به سوهو میومد. سوهو میخواست بهش پیشنهاد ازدواج بده که یهو غیب شد...الان بعد چند سال خبر رسیده که مرده...
یکم مکث کرد و ادامه داد :روزی که میخواست ازش خواستگاری کنه کنسرت داشتیم. اون روز مجبور شدیم تا نصفه های شب اجرا داشته باشیم... یادمه که چقدر به جون میون فشار اومد...بعدا بهم گفت که وقتی رسیده که دوس دخترش رفته بوده... بعد اون شب گمش کرد...
بکهیون : حالا که این همه دنبالش گشت اون دیگه نیست! سوهو باید خیلی دل شکسته باشه...
لی: اون به خاطر گروه خیلی سختی کشید. بعد جدا شدن کریس و بقیه خیلی بار سنگینی رو دوشش بود...وقتی به پدرش تهمت زدن جاسوس ژاپنیاس... وقتی گفتن لیاقت لیدری رو نداره...کارای این سسانگ فن سیریشش..
دی او: تو همه این مدت فقط با فکر اون دختر دووم آورده که پیداش کنه... که بهش بگه مجبور شده تنهاش بزاره...اما الان..
چن: توی ماجراهای مختلفی که پیش میومد اون کمک حالمون بود و حالا نوبت ماست کمکش کنیم...
شیومین: بکهیون...چانیول....شما خیلی میتوانید بهش کمک کنید. روحیه بهش بدین و کمک کنید فراموش کنه
بکهیون: اگه بهوش بیاد بعدش چی میشه؟
شیومین آهی کشید: روانشناس بیمارستان گفت اگه بعد بهوش اومدنش داد و بیداد و گریه و زاری راه بندازه که هیچ...اما اگه سکوت کنه و...
چانیول: باید کاری کنیم گریه کنه؟؟؟ این کار و بسپریم به کیونگسو...
دی او: من؟؟؟ من نمیتونم کاری کنم گریه کنه خیلی سخته...
تلفن لی زنگ زد و داد چن بلند شد
چن:اححححح هیونگگگگ
لی: هیسسس باید جواب بدم
بکهیون: چن اروم باش
چن: از وقتی هیونگ رفته ده بار به من زنگ زدن زلم کرده اخه
چانیول زد زیر خنده
دی او: کیه مگه؟؟؟
چن: سانی جونش...