فن فیکشن نیلوینک درخواستی پارت سوم
جیهون نمیخواست بیاد پایین تا خبرنگارا چشمای خیسشو نبینن و اینقدر مزخرف نپرسن ولی دنیل مخالفت کرد حق با دنیل بود اگر نمیومد بدتر بود با عینکی که دنیل به چشمای جیهون زد هیچی پیدا نبود فقط قرمزی دماغش یکم ممکن بود مشکل ساز شه که با یه ماسک سرو تهشو هم اووردن و رفتن پایین وقتی پاشونو بیرون گذاشتن صدای جیغ و تشویق طرفدارا وسوالات پشت سر هم خبرنگارا بود که روسرشون هوار شد جیهون اون لحظه از همشون متنفر شد میخواست داد بزنه اگر اینقدر دوسمون دارین و طرفدارمونین پس چرا نمیزارید خوشحال باشیم چرا نمیزارید عاشق باشیم چرا نمیزارید مثه یه انسان زندگی کنیم ولی نمیشد:(این رورژا هیچی مطابق میلشون پیش نمیرفت دلش میخواست دست دنیل و تو دستش بگیره ولی نمیشد دلش میخواست بغلش کنه اما...میخواست ببوستش و بگه که دلش براش تنگمیشه اما...امکانش نبود
تنها کاری که تونست بکنه این بود که از پشت شیشه های تیره ودودی عینک عشقش به چشمای غمگینش نگاه کنه و تو دلش بگه خداحافظ...دنیل
نظرات