آیینه ی صبح : شاعر فردوس اعظم با صدای مسعود مهرابی
چشمان تو را کاش غمانگیز نبینم!
برگ دلت افسرده ی پاییز نبینم!
لبخند بزن، خندهات آیینه ی صبح است
از درد، تو را این همه لبریز نبینم!
بگذار، که آیینه به روی تو بخندد
من از تو ولی گریة یکریز نبینم!
پلکی بزن و معجزه کن، شور برنگیز
اندوه در آن چشم غزلریز نبینم!
جز لهجة ی شیرین تو ای حضرت معشوق
در هیچ کس این لحنِ دلانگیز نبینم!
گفتی که دعا میکنم اندوه نبینی!
من یک نفس اندوه تورا نیز نبینم!
#فردوس_اعظم
#غزل_معاصر_تاجیکستان
نظرات