در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان دلتنگتم...نیازت دارم قسمت6

۱۹۰ نظر گزارش تخلف
korean love exo....I'm V
korean love exo....I'm V

سهون:@_@اوه..
لوهان بالشتی رو که توی دستش بود پرت کرد طرف سهون بالش به سینش خوردو افتاد زمین خم شد تا باشو برداره که لوهان از بالای سرش محکم بااونیکی بالش کوبید تو پس گردنه سهون
سهون بالشتو برداشت پوکرفیس به لوهان نگاه کرد:چته؟:/
لوهان درحالی که دندوناشو می سایید:عوضی.....بعد این حرف یدونه دیگه بالشو کوبید تو کونه سهون
سهون:0_0.....اونم اروم بالشو زد به لوهان
لوهان هم دوباره زدش....همینطوری که پوکر داشتن همو میزدن سهون باشتو از دسته لوهان گرفت پرت کرد گوشه اتاق لوهانو هل داد وپشتشو چسبوند به دیوار....روبهروی لوهان واستاد باچشماش زل زده بود به لبای لوهان......لوهان که به چشمای سهون به فرم صورتش به لباش به ابروهاش نگا میکرد گف:سهونی خیلی جذابی
سهون :میدنم هه.....یه لبخند سکشی زدو لبای لوهانو بوسید هرثانیه بیشتر بدنشو به بدن لوهان نزدیک میکرد تا کاملا بدنشو چسبوند به بدنه لوهان....لوهان دستاشو دورگردنه سهون حلقه کرد سهون اروم اروم دستشو پایین اوردو لبه پیراهنه لوهانو برد بالا دستشو به بدن لوهان زد گرمی بدنشو حس میکرد لرزش پوستشو...لوهن حس میکرد نفس کشیدنش داره سخت میشه قلبش شدید میزد مردمک چشماش گشاد شده بود هواگرمتر شده داره عرق میکنه
سهون هم به تدریج عقلشو از دست می داد صورتشو برد عقبو زل زد تو چشمای لوهان...




تقدیم عشخم کوکی>.<
منحرف عمتونه:/....حالا اینکه چیزی نی قسمته بعدو عشقه:/

نظرات (۱۹۰)

Loading...

توضیحات

رمان دلتنگتم...نیازت دارم قسمت6

۲۲ لایک
۱۹۰ نظر

سهون:@_@اوه..
لوهان بالشتی رو که توی دستش بود پرت کرد طرف سهون بالش به سینش خوردو افتاد زمین خم شد تا باشو برداره که لوهان از بالای سرش محکم بااونیکی بالش کوبید تو پس گردنه سهون
سهون بالشتو برداشت پوکرفیس به لوهان نگاه کرد:چته؟:/
لوهان درحالی که دندوناشو می سایید:عوضی.....بعد این حرف یدونه دیگه بالشو کوبید تو کونه سهون
سهون:0_0.....اونم اروم بالشو زد به لوهان
لوهان هم دوباره زدش....همینطوری که پوکر داشتن همو میزدن سهون باشتو از دسته لوهان گرفت پرت کرد گوشه اتاق لوهانو هل داد وپشتشو چسبوند به دیوار....روبهروی لوهان واستاد باچشماش زل زده بود به لبای لوهان......لوهان که به چشمای سهون به فرم صورتش به لباش به ابروهاش نگا میکرد گف:سهونی خیلی جذابی
سهون :میدنم هه.....یه لبخند سکشی زدو لبای لوهانو بوسید هرثانیه بیشتر بدنشو به بدن لوهان نزدیک میکرد تا کاملا بدنشو چسبوند به بدنه لوهان....لوهان دستاشو دورگردنه سهون حلقه کرد سهون اروم اروم دستشو پایین اوردو لبه پیراهنه لوهانو برد بالا دستشو به بدن لوهان زد گرمی بدنشو حس میکرد لرزش پوستشو...لوهن حس میکرد نفس کشیدنش داره سخت میشه قلبش شدید میزد مردمک چشماش گشاد شده بود هواگرمتر شده داره عرق میکنه
سهون هم به تدریج عقلشو از دست می داد صورتشو برد عقبو زل زد تو چشمای لوهان...




تقدیم عشخم کوکی>.<
منحرف عمتونه:/....حالا اینکه چیزی نی قسمته بعدو عشقه:/