در حال بارگذاری ویدیو ...

داستان عاشقم شو قسمت دوازدهم

۴۹ نظر
گزارش تخلف
kino sakamaki(برادرعزرائیل)
kino sakamaki(برادرعزرائیل)

کورومی:(آیاتو هم دنبالم میدوید منم زمانی که اون بهم نزدیک میشه یه جیغ میکشیدم سرعتمو بیشتر میکردم از اون موقعی که وارد عمارت شدم از این کارا با آیاتو نکردم)[یه جوری میگه از اون موقع که انگار دوهفتس امده بابا جان دو روز تو اینجا امدی]
آیاتو:[خخخخ همیشه این جوری بود زمانی می افتادم دنبالش جیغ میکشید ا داره میره سمت در عمارت درشو باز کرد رفتم دنبالش رفت طرف باغ ا سوبارو هم تو باغه) داد زدم:سوبارو مواظب باش
سوبارو :چرا این قدر جیغ جیغ می کن......
آیاتو (کورومی هولش داد سوبارو هم افتات تو باغچه گلا)
کورومی:معذرت دادا سوبارو
آیاتو:(سوبارو هنگ کرده بود فقط اروم گفت خواهش میکنم این جمله از این اقای اخلاق بعید بود برای من جای تعجب داشت. ایوای داره میره طرف اون دریاچه)داد زدم:کورومی از اون جولوتر نرو خطر ناکه
کورومی:نه تو می خوای من وایسم تا منو بگی.....(یهو فهمیدم رو آسمونم دارم میوفتم توی آب از بچگی شنا کردنم خوب نبود چشامو بستم بعد شالاب افتادم تو آب فقط تونستم ببینم که آیاتو نگرانمه وداره میپره تو آب....)
آیاتو:( پریدم تو آب گرفتمش تو بغلم از دریاچه امدیم بیرون)اخه دختر لجباز مگه من بهت نمیگم وایسا(دست هایش که روشونم بود یه فشار کمی یه شونم دادا که معنیش میشد((فقط خفه)) تازه فهمیدم نباید الان اینجوری باهاش حرف بزنم رفتیم سمت عمارت)

(میدانم این قسمت خنددار نبود)

نظرات (۴۹)

Loading...

توضیحات

داستان عاشقم شو قسمت دوازدهم

۱۱ لایک
۴۹ نظر

کورومی:(آیاتو هم دنبالم میدوید منم زمانی که اون بهم نزدیک میشه یه جیغ میکشیدم سرعتمو بیشتر میکردم از اون موقعی که وارد عمارت شدم از این کارا با آیاتو نکردم)[یه جوری میگه از اون موقع که انگار دوهفتس امده بابا جان دو روز تو اینجا امدی]
آیاتو:[خخخخ همیشه این جوری بود زمانی می افتادم دنبالش جیغ میکشید ا داره میره سمت در عمارت درشو باز کرد رفتم دنبالش رفت طرف باغ ا سوبارو هم تو باغه) داد زدم:سوبارو مواظب باش
سوبارو :چرا این قدر جیغ جیغ می کن......
آیاتو (کورومی هولش داد سوبارو هم افتات تو باغچه گلا)
کورومی:معذرت دادا سوبارو
آیاتو:(سوبارو هنگ کرده بود فقط اروم گفت خواهش میکنم این جمله از این اقای اخلاق بعید بود برای من جای تعجب داشت. ایوای داره میره طرف اون دریاچه)داد زدم:کورومی از اون جولوتر نرو خطر ناکه
کورومی:نه تو می خوای من وایسم تا منو بگی.....(یهو فهمیدم رو آسمونم دارم میوفتم توی آب از بچگی شنا کردنم خوب نبود چشامو بستم بعد شالاب افتادم تو آب فقط تونستم ببینم که آیاتو نگرانمه وداره میپره تو آب....)
آیاتو:( پریدم تو آب گرفتمش تو بغلم از دریاچه امدیم بیرون)اخه دختر لجباز مگه من بهت نمیگم وایسا(دست هایش که روشونم بود یه فشار کمی یه شونم دادا که معنیش میشد((فقط خفه)) تازه فهمیدم نباید الان اینجوری باهاش حرف بزنم رفتیم سمت عمارت)

(میدانم این قسمت خنددار نبود)