در حال بارگذاری ویدیو ...

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 68

۷ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

جیمین تو اتاقش مشغول نقاشی با مداد شمعیاش بود . در اتاقش باز شد . با تعجب سمت در برگشت دید جین اونجاس . لبخند خوشگلشو تحویل مامانیش داد . پشت جین ، نامجون هم وارد اتاق شد .
هر دو کنار جیمین نشستن .
جین لپ جیمینو بوسید ــ جیمینی ~ .. جیمینی یه پسر بزرگ شده الان .. نه ؟
جیمین با مداد شمعی سعی داشت رو دستش نقاشی بکشه ــ اوهوم .
نامجون موهای جیمینو به هم ریخت ــ پس اگه جیمینی یه داداش داشته باشه خوشحال میشه ؟
جیمین سرشو بلند کرد و به نامجون خیره شد ــ داداش ؟ یکی مث داداش ته ته ؟؟
جین ــ اره عسلم . ولی ته ته داداش بزرگتر داره . مال تو یه داداش کوچولو تره .
جیمین ــ داداش کوچولو ؟
جین ــ اوهوم . یه داداش کوچولو .
جیمین ریز خندید و جینو بغل کرد ــ جیمینی یه داداش میخواد ~ ^^
نامجون خندید ــ فک میکردم سخت تر از اینا بشه .
جین لبخند زد ــ جیمینی ما خیلی پسر باهوشیه ^^
نامجون ــ جینی ~ قبلا بهت گفتم چقدر عاشقتم ؟
جین لبخند زد ــ اره خیلی زیاد .. ولی من هیچوقت خسته نمیشم .
جیمین ــ مامانی ~ الان داداشم کجاس ؟
نامجون ــ هنوز خیلی خیلی ازمون دوره عزیزم .
جیمین این دفعه پرید تو بغل نامجون ــ خیلی خیلی دور ؟ داداشم از کجا میاد بابایی ؟
نامجون ــ از یه کارایی که اسمش س... آخخخ 0ــ0
جین محکم بازوی نامجونو زده بود .
جین ــ کیم نامجون ! این بچه همش 3 سالشه -ـــــ-
نامجون ــ خو مسئله هم همینجاس .
جیمین با انگشتای کوچولوش میزد به لبای نامجون ــ مسئله چیه بابایی ؟
نامجون دستای جیمینو گرفت تا مانع این کارش بشه ــ مسئله یه چیزیه که حقیقت داره .
جیمین ــ و چی حقیقت داره ؟
جین با عصبانیت به نامجون خیره شد ــ‌جرعت داری یه کلمه بگو کیم نامجون -ـــ-
نامجون ــ خخخ .. خو باید یاد بگیره .
جین ــ الان نه نامجوووووون -ــــــ-
نامجون خندید و لبای جینو بوسید ــ‌ باشـــه خخخ .
جیمین ــ چیم هم بوس موخاد :(
جین چند بار پشت سر هم لبای جیمینو کوچولو بوسید ــ اینم مال چیم چیم ^^
جیمین ریز خندید .
نامجون ــ بابایی چیزی نمیگیره ؟؟ :(
جیمین صورت نامجونو بین دستای کوچیکش گرفت و لپای نامجونو بوسید ــ‌ اینم مال شما ^^
نامجون با خنده موهای جیمینو به هم ریخت و محکم بغلش کرد ــ پسرخوب ~

نظرات (۷)

Loading...

توضیحات

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 68

۱۶ لایک
۷ نظر

جیمین تو اتاقش مشغول نقاشی با مداد شمعیاش بود . در اتاقش باز شد . با تعجب سمت در برگشت دید جین اونجاس . لبخند خوشگلشو تحویل مامانیش داد . پشت جین ، نامجون هم وارد اتاق شد .
هر دو کنار جیمین نشستن .
جین لپ جیمینو بوسید ــ جیمینی ~ .. جیمینی یه پسر بزرگ شده الان .. نه ؟
جیمین با مداد شمعی سعی داشت رو دستش نقاشی بکشه ــ اوهوم .
نامجون موهای جیمینو به هم ریخت ــ پس اگه جیمینی یه داداش داشته باشه خوشحال میشه ؟
جیمین سرشو بلند کرد و به نامجون خیره شد ــ داداش ؟ یکی مث داداش ته ته ؟؟
جین ــ اره عسلم . ولی ته ته داداش بزرگتر داره . مال تو یه داداش کوچولو تره .
جیمین ــ داداش کوچولو ؟
جین ــ اوهوم . یه داداش کوچولو .
جیمین ریز خندید و جینو بغل کرد ــ جیمینی یه داداش میخواد ~ ^^
نامجون خندید ــ فک میکردم سخت تر از اینا بشه .
جین لبخند زد ــ جیمینی ما خیلی پسر باهوشیه ^^
نامجون ــ جینی ~ قبلا بهت گفتم چقدر عاشقتم ؟
جین لبخند زد ــ اره خیلی زیاد .. ولی من هیچوقت خسته نمیشم .
جیمین ــ مامانی ~ الان داداشم کجاس ؟
نامجون ــ هنوز خیلی خیلی ازمون دوره عزیزم .
جیمین این دفعه پرید تو بغل نامجون ــ خیلی خیلی دور ؟ داداشم از کجا میاد بابایی ؟
نامجون ــ از یه کارایی که اسمش س... آخخخ 0ــ0
جین محکم بازوی نامجونو زده بود .
جین ــ کیم نامجون ! این بچه همش 3 سالشه -ـــــ-
نامجون ــ خو مسئله هم همینجاس .
جیمین با انگشتای کوچولوش میزد به لبای نامجون ــ مسئله چیه بابایی ؟
نامجون دستای جیمینو گرفت تا مانع این کارش بشه ــ مسئله یه چیزیه که حقیقت داره .
جیمین ــ و چی حقیقت داره ؟
جین با عصبانیت به نامجون خیره شد ــ‌جرعت داری یه کلمه بگو کیم نامجون -ـــ-
نامجون ــ خخخ .. خو باید یاد بگیره .
جین ــ الان نه نامجوووووون -ــــــ-
نامجون خندید و لبای جینو بوسید ــ‌ باشـــه خخخ .
جیمین ــ چیم هم بوس موخاد :(
جین چند بار پشت سر هم لبای جیمینو کوچولو بوسید ــ اینم مال چیم چیم ^^
جیمین ریز خندید .
نامجون ــ بابایی چیزی نمیگیره ؟؟ :(
جیمین صورت نامجونو بین دستای کوچیکش گرفت و لپای نامجونو بوسید ــ‌ اینم مال شما ^^
نامجون با خنده موهای جیمینو به هم ریخت و محکم بغلش کرد ــ پسرخوب ~