بابزرگ حیات : من تا آخر عمر موهاتو به عنوان یادگاری نگه خواهم داشت
حیات : من تنها چیزی که میخوام اینه که منو ببخشی ، اگه همسر من اینجوری دستای منو تو دستاش میگیره پس میتونه منو ببخشه
پدربزرگ حیات : اون عظیمه باید به پای من بیفته و بگه منو ببخش
حیات : تو یه وقت نامناسب یه تلفن مشکوک بهت میشه، بعد تو میذاری میری وقتی برمیگردی بوی عطر زنانه میدی ، هر کاری میخوای بکنی بکن مورات فقط خیانت نکن
پدربزرگ حیات: اشهدتو بخون جوون دیگه آخرشه
عظیمه :برای اینکه به نوام آسیب برسونی باید اول منو بزنی