در حال بارگذاری ویدیو ...

من معمولی نبودم91

۶ نظر
گزارش تخلف
A
A

بغلم کرد و در گوشم گف:اره خب..فرقی نداره..پس...منظورت اینه ک وقتی بیهوشی هم خونتو بخورم؟هه...باشه
کم کم اشکام در اومد...خیلی اروم...خودمم نمی دونم چرا...انتونی از پشت بغلم کرده بود...سرمو برگردوند عقب و لباشو گذاشت رو لبام...شروع کرد ب خوردنشون...بادستش داشت گردنمو نوازش میکرد...اروم..اروم..سرشو اورد نزدیک گردنم...موهامو زد کنارو گف:میدونی وقتی باخوناشاما هم خونه ای...نباید لباس یقه باز بپوشی؟
گردنت جای همه زخما خوب شده...و الان سفیده...سفید..سفید...و خیلی چشمک میزنه...اگه این شکلی راه بری نمی تونم خودمو کنترل کنم...
اشکام بیشتر شدن...و جیغ زدم..ب زور نشوندم زمین و روم خیمه زد..دستامم سفت گرف...دوباره لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد ب خوردنشون ....دست از سر لبام برداشت و ...سرشو نزدیک گردنم کردو...بوسیدش...بعد گازش گرف...اروم گاز میگرفت..ولی بازم درد داشت...دست و پا می زدم ک خودمو ازش جدا کنم ولی نمی شد..زورش از من بیشتر بود...فک کنم اونقدر بلند جیغ میزدم ک صدام تو نصف جنگل میومد...هرچی من بلند تر جیغ میزدم اون محکم تر گاز میگرف...ب ی جا کفایت نمی داد...کل گردنمو گاز..گاز کرد...دیگه نمی تونستم نفس بکشم....نفس نفس میزدم...صدام در نمی یومد...دست از تقلا کردن برداشتم و چشامو بستم...ولم نمی کرد...خون میخورد و میخورد..اروم اروم پلک میزدم...خیلی اروم...اخرین صدایی ک شنیدم صدای داد بن بود ک گف:انتونییییی...ولش کننن.....کشتیش....مگه نگفتی ک نمیخوای....

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

من معمولی نبودم91

۱۳ لایک
۶ نظر

بغلم کرد و در گوشم گف:اره خب..فرقی نداره..پس...منظورت اینه ک وقتی بیهوشی هم خونتو بخورم؟هه...باشه
کم کم اشکام در اومد...خیلی اروم...خودمم نمی دونم چرا...انتونی از پشت بغلم کرده بود...سرمو برگردوند عقب و لباشو گذاشت رو لبام...شروع کرد ب خوردنشون...بادستش داشت گردنمو نوازش میکرد...اروم..اروم..سرشو اورد نزدیک گردنم...موهامو زد کنارو گف:میدونی وقتی باخوناشاما هم خونه ای...نباید لباس یقه باز بپوشی؟
گردنت جای همه زخما خوب شده...و الان سفیده...سفید..سفید...و خیلی چشمک میزنه...اگه این شکلی راه بری نمی تونم خودمو کنترل کنم...
اشکام بیشتر شدن...و جیغ زدم..ب زور نشوندم زمین و روم خیمه زد..دستامم سفت گرف...دوباره لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد ب خوردنشون ....دست از سر لبام برداشت و ...سرشو نزدیک گردنم کردو...بوسیدش...بعد گازش گرف...اروم گاز میگرفت..ولی بازم درد داشت...دست و پا می زدم ک خودمو ازش جدا کنم ولی نمی شد..زورش از من بیشتر بود...فک کنم اونقدر بلند جیغ میزدم ک صدام تو نصف جنگل میومد...هرچی من بلند تر جیغ میزدم اون محکم تر گاز میگرف...ب ی جا کفایت نمی داد...کل گردنمو گاز..گاز کرد...دیگه نمی تونستم نفس بکشم....نفس نفس میزدم...صدام در نمی یومد...دست از تقلا کردن برداشتم و چشامو بستم...ولم نمی کرد...خون میخورد و میخورد..اروم اروم پلک میزدم...خیلی اروم...اخرین صدایی ک شنیدم صدای داد بن بود ک گف:انتونییییی...ولش کننن.....کشتیش....مگه نگفتی ک نمیخوای....