در حال بارگذاری ویدیو ...

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 73

۲ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

چند سال بعد .... ( جیمین و تهیونگ : 19 سال ــ کای 22 سال ــ جونگ کوک 16 سال )
جونگ کوک با حرص پاهاشو کوبید رو زمین ــ یااا اگه همین الان نزاریش رو میز میکشمــــت .
جیمین از اتاق فرار کرد . با خنده صداشو کلفت تر کرد و شروع کرد به خوندن متن رو گوشی ــ کوکــــی چرا انقد تو کیوتی اخه عشقم ؟ .. ( صداشو نازک تر کرد ) ته تــــه اینطوری نگو خجالت میکشـــم ... ( باز صداشو کلفت تر کرد ) کوکی جمعه بریم شیطونی ؟؟
جیمین ترکید از خنده . داشت زمینو گاز میزد . اخه از داداش کوچیکترش بعید بود انقد ناز کنه واسه یکی خخخ معمولا همش واسه جیمین بزرگی میکرد :/
جونگ کوک دویید سریع گوشیو گرفت از دستش و اخم کرد ــ کاری خوبی نیس دست به وسایل بقیه بزنیاااا -ــــــ-
جیمین بین خنده هاش نفس میگرفت ــ خب....خب اخه .... جونگ کوک اعظم و اینطوری ناز کردن ؟ .... وای دلمممممممممم .
جونگ کوک خواست با حرص چیزی بگه که در باز شد و جین و نامجون اومدن خونه .
هردوشون با دیدن جیمین با صورت قرمز که رو زمین پخش شده بود و جونگ کوک که رو سرش وایساده بود ، سوالی بهشون خیره شدن @ ــ @
جین ــ‌ اممم بچه ها 0ـ0 همش دو ساعت تنهاتون گذاشتیماااا .
نامجون اخم کرد ــ جونگ کوک -ــــ- باز تو جیمینو اذیت کردی ؟؟
جونگ کوک با چشای گرد به باباییش خیره شد ــ عه باباااااااااااا 0ــــــــــ0 عجب گیری کردیماااااااا .
جیمین سریع بلند شد کنار جونگ کوک وایساد ــ نه نگران نباشین ^^ این دفعه کرم از من بود ....
یهو باز شروع کرد به خندیدن ــ راستی خخخ میدونستین جونگ کوک واسه ت...
جونگ کوک سریع دستشو گذاشت رو دهن جیمین .
لبخند مسخره ای زد ــ هههههه ^^ حتما خسته این . برین استراحت کنین .
جین دستی به کمرش کشید ــ ارهههه واقعا خسته شدیم . من برم دوش بگیرم .
بعد رفتن جین نامجون وسایلی که واسه کریسمس خریده بودن گذاشت تو آشپزخونه .
برگشت سمت پسرا که دید دارن از سر و صورت هم بالا میرن .
نامجون ــ اهممممم -ــــــــ-
جونگ کوک و جیمین صاف وایسادن .
نامجون ــ حاضر شین . شب میریم خونه چان اینا .
جونگ کوک با ذوق لبخند زد ــ جدییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟
جیمین باز شروع کرد به ریز ریز خندیدن .
جونگ کوک کوبید به پهلوش ــ ای زهر هلاهل -ــــ-
نامجون ــ کیم جونگ کوک !! بزرگترته
جونگ کوک ــ ایششش .
بعد رفتن نامجون ، پسرا هم هرکدوم سمت اتاقای خودشون رفتن تا لباساشونو آماده کنن.

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

Family Next Door _ چانبک.نامجین _ پارت 73

۱۷ لایک
۲ نظر

چند سال بعد .... ( جیمین و تهیونگ : 19 سال ــ کای 22 سال ــ جونگ کوک 16 سال )
جونگ کوک با حرص پاهاشو کوبید رو زمین ــ یااا اگه همین الان نزاریش رو میز میکشمــــت .
جیمین از اتاق فرار کرد . با خنده صداشو کلفت تر کرد و شروع کرد به خوندن متن رو گوشی ــ کوکــــی چرا انقد تو کیوتی اخه عشقم ؟ .. ( صداشو نازک تر کرد ) ته تــــه اینطوری نگو خجالت میکشـــم ... ( باز صداشو کلفت تر کرد ) کوکی جمعه بریم شیطونی ؟؟
جیمین ترکید از خنده . داشت زمینو گاز میزد . اخه از داداش کوچیکترش بعید بود انقد ناز کنه واسه یکی خخخ معمولا همش واسه جیمین بزرگی میکرد :/
جونگ کوک دویید سریع گوشیو گرفت از دستش و اخم کرد ــ کاری خوبی نیس دست به وسایل بقیه بزنیاااا -ــــــ-
جیمین بین خنده هاش نفس میگرفت ــ خب....خب اخه .... جونگ کوک اعظم و اینطوری ناز کردن ؟ .... وای دلمممممممممم .
جونگ کوک خواست با حرص چیزی بگه که در باز شد و جین و نامجون اومدن خونه .
هردوشون با دیدن جیمین با صورت قرمز که رو زمین پخش شده بود و جونگ کوک که رو سرش وایساده بود ، سوالی بهشون خیره شدن @ ــ @
جین ــ‌ اممم بچه ها 0ـ0 همش دو ساعت تنهاتون گذاشتیماااا .
نامجون اخم کرد ــ جونگ کوک -ــــ- باز تو جیمینو اذیت کردی ؟؟
جونگ کوک با چشای گرد به باباییش خیره شد ــ عه باباااااااااااا 0ــــــــــ0 عجب گیری کردیماااااااا .
جیمین سریع بلند شد کنار جونگ کوک وایساد ــ نه نگران نباشین ^^ این دفعه کرم از من بود ....
یهو باز شروع کرد به خندیدن ــ راستی خخخ میدونستین جونگ کوک واسه ت...
جونگ کوک سریع دستشو گذاشت رو دهن جیمین .
لبخند مسخره ای زد ــ هههههه ^^ حتما خسته این . برین استراحت کنین .
جین دستی به کمرش کشید ــ ارهههه واقعا خسته شدیم . من برم دوش بگیرم .
بعد رفتن جین نامجون وسایلی که واسه کریسمس خریده بودن گذاشت تو آشپزخونه .
برگشت سمت پسرا که دید دارن از سر و صورت هم بالا میرن .
نامجون ــ اهممممم -ــــــــ-
جونگ کوک و جیمین صاف وایسادن .
نامجون ــ حاضر شین . شب میریم خونه چان اینا .
جونگ کوک با ذوق لبخند زد ــ جدییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟
جیمین باز شروع کرد به ریز ریز خندیدن .
جونگ کوک کوبید به پهلوش ــ ای زهر هلاهل -ــــ-
نامجون ــ کیم جونگ کوک !! بزرگترته
جونگ کوک ــ ایششش .
بعد رفتن نامجون ، پسرا هم هرکدوم سمت اتاقای خودشون رفتن تا لباساشونو آماده کنن.