در حال بارگذاری ویدیو ...

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 6

۰ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

اولین زنگمون زبان بود امروز و خوشبختانه با یوکی تو یه کلاس بودیم . با هم دوتا صندلی کنار هم عقب کلاس انتخاب کردیم و نشستیم .
یوکی دوباره داشت درمورد اینکه چقد داداشش خنگه زر میزد ولی من زیاد حواسم بهش نبود . هنوزم از دست اون عوضی دیروزی عصبانی بودم .
یوکی _ اوووفففف از دست داداشم ! حتی بلد نیس یه تخم مرغ بپزه !!!
سرمو تکون دادم _ اره اره . حق با توعه دقیقا .
یوکی _ جنی . اصن حواست به منه ؟!
من _ اره دقیقا . خیلی احمقه .
یوکی یکم عقب رفت و بهم خیره شد . یهو محکم بازومو نیشگون گرفت . از دردش قیافم رفت توهم .
من _ ااااااااااااخخخخ .
یوکی _ اصن گوش نمیکردی که ! .. کلا امروز اینجا نیستیا ! خبریه ؟!
اه کشیدم _ چیز مهمی نیس . دیروز یه اتفاق مضخرفی افتاد برام . هنوز یکم عصبیم .
یوکی به لب پایینیم اشاره کرد _ پس حتما اینم بخاطر همونه .
رو لب پایینیم یه زخم کوچولو بود . فک کنم حلقه کنار لب اون پسره اینکارو کرد . خودمم ندیده بودم . وقتی رفتم خونه دیدمش ... بعد اون بوسه یهویی ، سریع از اتاق جیم شده بودم .
با سر تایید کردم _ اره . از همونجاس .
یوکی با ترس پرسید _ کتکت زدن ؟
من _ نه . بیخیال ... راستی چی داشتی میگفتی درمورد داداشت ؟
یوکی _ باشه .. داداشم ؟ اوه .اون حتی نمیتونه از خودش مراقبت کنه .
سرمو کج کردم و سوالی نگاش کردم _ اممم چند سالش بود ؟ خو از بچه که انتظار نداری مراقب خودش باشه !
یوکی از خنده منفجر شد _ بچه ؟ بابا مدرسش تموم شده اون !
به سرفه افتادم _ ه..هن ؟! 0_0
یوکی _ اوهوم . خیلی بیخیاله . اصن چیزی براش مهم نیس . هیچی !!
بعد اینکه مکالممون تموم شد معلم اومد تو .
موقع حاضرغایب کردن ، اخر که رسید ، به صندلی کنار من که خالی بود خیره شد .
یهو یه صدای بلند اومد و بنگ ! در کلاس با صدای وحشتناکی باز شد .
شوکه شدم !
این که ... این که ... خودش بووووووووودددد ! همن پسر دیروزیهههههه ! یهو ناخوداگاه دست کشیدم به زخم رو لبم . اونم کنار لبش زخم شده بود .
یوکی سرشو آورد نزدیکم _ اممم جنی ! تو که ... احیانا ... کاری با اون نکردی ؟
اصلا حواسم به یوکی نبود . همچنان بهش خیره بودم که یهو سرشو سمتم برگردوند و تو چشام خیره شد .
" اون به کسی داره نگاه میکنه ؟ "
" وای لب قشنگش چیشده ؟ "
" فک کنم امروز اعصاب نداره "

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 6

۱۶ لایک
۰ نظر

اولین زنگمون زبان بود امروز و خوشبختانه با یوکی تو یه کلاس بودیم . با هم دوتا صندلی کنار هم عقب کلاس انتخاب کردیم و نشستیم .
یوکی دوباره داشت درمورد اینکه چقد داداشش خنگه زر میزد ولی من زیاد حواسم بهش نبود . هنوزم از دست اون عوضی دیروزی عصبانی بودم .
یوکی _ اوووفففف از دست داداشم ! حتی بلد نیس یه تخم مرغ بپزه !!!
سرمو تکون دادم _ اره اره . حق با توعه دقیقا .
یوکی _ جنی . اصن حواست به منه ؟!
من _ اره دقیقا . خیلی احمقه .
یوکی یکم عقب رفت و بهم خیره شد . یهو محکم بازومو نیشگون گرفت . از دردش قیافم رفت توهم .
من _ ااااااااااااخخخخ .
یوکی _ اصن گوش نمیکردی که ! .. کلا امروز اینجا نیستیا ! خبریه ؟!
اه کشیدم _ چیز مهمی نیس . دیروز یه اتفاق مضخرفی افتاد برام . هنوز یکم عصبیم .
یوکی به لب پایینیم اشاره کرد _ پس حتما اینم بخاطر همونه .
رو لب پایینیم یه زخم کوچولو بود . فک کنم حلقه کنار لب اون پسره اینکارو کرد . خودمم ندیده بودم . وقتی رفتم خونه دیدمش ... بعد اون بوسه یهویی ، سریع از اتاق جیم شده بودم .
با سر تایید کردم _ اره . از همونجاس .
یوکی با ترس پرسید _ کتکت زدن ؟
من _ نه . بیخیال ... راستی چی داشتی میگفتی درمورد داداشت ؟
یوکی _ باشه .. داداشم ؟ اوه .اون حتی نمیتونه از خودش مراقبت کنه .
سرمو کج کردم و سوالی نگاش کردم _ اممم چند سالش بود ؟ خو از بچه که انتظار نداری مراقب خودش باشه !
یوکی از خنده منفجر شد _ بچه ؟ بابا مدرسش تموم شده اون !
به سرفه افتادم _ ه..هن ؟! 0_0
یوکی _ اوهوم . خیلی بیخیاله . اصن چیزی براش مهم نیس . هیچی !!
بعد اینکه مکالممون تموم شد معلم اومد تو .
موقع حاضرغایب کردن ، اخر که رسید ، به صندلی کنار من که خالی بود خیره شد .
یهو یه صدای بلند اومد و بنگ ! در کلاس با صدای وحشتناکی باز شد .
شوکه شدم !
این که ... این که ... خودش بووووووووودددد ! همن پسر دیروزیهههههه ! یهو ناخوداگاه دست کشیدم به زخم رو لبم . اونم کنار لبش زخم شده بود .
یوکی سرشو آورد نزدیکم _ اممم جنی ! تو که ... احیانا ... کاری با اون نکردی ؟
اصلا حواسم به یوکی نبود . همچنان بهش خیره بودم که یهو سرشو سمتم برگردوند و تو چشام خیره شد .
" اون به کسی داره نگاه میکنه ؟ "
" وای لب قشنگش چیشده ؟ "
" فک کنم امروز اعصاب نداره "