در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان دلتنگتم...نیازت دارم قسمت7(اهم اهم)

۳۶۸ نظر گزارش تخلف
korean love exo....I'm V
korean love exo....I'm V

(جنبه منبه نداری نخون)
صورتشو برد عقبو زل زد تو چشمای لوهان...
از لبه پیرهنه لوهان گرفتو درش اورد به بدنه سفیدش نگاه کرد ..دستشو روی شونه لوهان کشید
لوهان شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهن سهون...وقتی چشمش به بدنه سهون افتاد چشماش گرد شد هوا گرمتر ...اب دهنشو قورت داد
سهون یه لبخند زدو گردنه لوهانو بوسیدومک زد....
با زبونش تمومه گردنه لوهانو خیس کرد
زیادی تحریک شده بودکمی عقب رفت ...نفس عمیق کشید حس کرد دیگه نمی توهه خودشو کنترل کنه میخواست همه ی این دلتنگی هارو خالی کنه این همه انتظاری که برای استشمام کردنه بوی لوهان کشیده همه ی اون گریه های شبونه یه مرد همه اون تنگی نفسی هاش همه اون دردا.....دیگه تحمل نداشت دستشو برد تا کمربندشو باز کنه همینطوری که کمربندشو باز میکرد گف:برو دراز بکش اونجا....
لوهان تپش قلبش امونش نمی داد گوشه لبشو به دندون گرفت اروم از کنار سهون رد شد ونشست روی تخت
سهون اومد کنار لوهان وهلش داد روی تخت لوهان کاملا دراز کشید سهون شلواره لوهانو دراورد(استغفرالله)
نگاه کرد تو چشمای لوهانو سرشو اورد پایین و همه جای بدنه لوهانو بوسید سینه لوهانو به دهن گرفت و مک زد...دوباره سرشو اورد بالا لبشو گذاشت کناره گوشه لوهان و زم زمه کرد:عاشقتم
(اهم اهم)بعد عضوشو داخل بدن لوهان کرد ناله های لوهان بلند شد
سهون اروم اروم ضربه می زد سعی کرد تا لذت جای دردو بگیره چند دقیقه بعد کنار لوهان نفس نفس زنان دراز کشید ولوهانو تو ی بغلش گرفت ویه بوسه رو ی موهاش زد
لوهان با صدای لرزونش که از درد می لرزید هعی تکرار میکرد:عاشقتم سهون....برا همیشه...همیشه....همیشه....






خوب خوب اینم شب جمعه گزاشتم که قشنگ جور دراد خخخخ
منحرف جدوابادته عه-_-

نظرات (۳۶۸)

Loading...

توضیحات

رمان دلتنگتم...نیازت دارم قسمت7(اهم اهم)

۱۴ لایک
۳۶۸ نظر

(جنبه منبه نداری نخون)
صورتشو برد عقبو زل زد تو چشمای لوهان...
از لبه پیرهنه لوهان گرفتو درش اورد به بدنه سفیدش نگاه کرد ..دستشو روی شونه لوهان کشید
لوهان شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهن سهون...وقتی چشمش به بدنه سهون افتاد چشماش گرد شد هوا گرمتر ...اب دهنشو قورت داد
سهون یه لبخند زدو گردنه لوهانو بوسیدومک زد....
با زبونش تمومه گردنه لوهانو خیس کرد
زیادی تحریک شده بودکمی عقب رفت ...نفس عمیق کشید حس کرد دیگه نمی توهه خودشو کنترل کنه میخواست همه ی این دلتنگی هارو خالی کنه این همه انتظاری که برای استشمام کردنه بوی لوهان کشیده همه ی اون گریه های شبونه یه مرد همه اون تنگی نفسی هاش همه اون دردا.....دیگه تحمل نداشت دستشو برد تا کمربندشو باز کنه همینطوری که کمربندشو باز میکرد گف:برو دراز بکش اونجا....
لوهان تپش قلبش امونش نمی داد گوشه لبشو به دندون گرفت اروم از کنار سهون رد شد ونشست روی تخت
سهون اومد کنار لوهان وهلش داد روی تخت لوهان کاملا دراز کشید سهون شلواره لوهانو دراورد(استغفرالله)
نگاه کرد تو چشمای لوهانو سرشو اورد پایین و همه جای بدنه لوهانو بوسید سینه لوهانو به دهن گرفت و مک زد...دوباره سرشو اورد بالا لبشو گذاشت کناره گوشه لوهان و زم زمه کرد:عاشقتم
(اهم اهم)بعد عضوشو داخل بدن لوهان کرد ناله های لوهان بلند شد
سهون اروم اروم ضربه می زد سعی کرد تا لذت جای دردو بگیره چند دقیقه بعد کنار لوهان نفس نفس زنان دراز کشید ولوهانو تو ی بغلش گرفت ویه بوسه رو ی موهاش زد
لوهان با صدای لرزونش که از درد می لرزید هعی تکرار میکرد:عاشقتم سهون....برا همیشه...همیشه....همیشه....






خوب خوب اینم شب جمعه گزاشتم که قشنگ جور دراد خخخخ
منحرف جدوابادته عه-_-

سرگرمی و طنز