در حال بارگذاری ویدیو ...

MAHSA & V

۴۲ نظر
گزارش تخلف
김석진 &  사바...jin just for me... #جغد اعظم/وانیل+_+/
김석진 & 사바...jin just for me... #جغد اعظم/وانیل+_+/

مهسا:قلبم داشت دیونه وار میزد سریع بع خوردن صبحونه ام ادامه دادم که تموم بشه
تهیونگ:به میز صبحونه نگاه کردم گشنه ام بود ولی وقت نداشتم --__--لعنتی همونجوری سر پا شروع به خوردن کردم جانگ کوک زده بود زیر خنده داشت روده بر میشد :/تیکه ایی نون به سمتش پرت کردم -_-خوردنم که تموم شد سریع رفتم که دوش بگیرم ....
مهسا:وووواااای اگه میشد میزان استرسمو اندازه بگیرن مطمئنن مرز 1000رو درنوردیده بووود:|جمع وجور کردم و رفتم سروقت کمد لباسام هنگ کردم کدومو بردارم من تو شرایط عادی سخت میپوشم الان که دیگه-_-
امممم یه کت سفید با یه دامن مشکی برداشت . پوشیدم وسایل آرایشمو باز کردم و هاج و اااج نگاهشون کردم
یاااا من که بلد نیستم :|||||
تهیونگ:حمومم طول کشید بیرون اومدم ساعت 9:00بووود...لباس پوشیدم یه لیوان چایی رومیز بودصاحب نداشت اونو خوردم و موهامو جلو آینه مرتب کردم و اومدم که برم نامجون هیونگ داد زد یااااااا همینجوری کجا میری زنگ بزن منیجر بیاد دنبالت اینجوری که نمیشه بری بیرون....من:ااااههه نگران نباش هیونگ مشکلی پیش نمیاد....اومدم که برم اینبار جیمین. داد زد گفت معلومه با این سرو وضع کجا میری؟؟!!برگشتم سمتش گفتم چمه مگه؟؟؟!!
جیمین:یه نگا به خودت بندازی بد نیس-_-نکنه میخوای با اون شلوارک عروسکی و اون صندلا بری هاااا؟؟
به خودم نگاه کردم اوه اوه اوه اوضاع خیت بود من:ممنون هیونگ و بانیش خندی دویدم سمت اتاق شلوارمو پوشیدم و چون قرار بود تنها برم یه سویشرت کلاه دار و ماسکمو زدم و سریع به سمت اون پارک رفتم ...
مهسا:باترس ولرز کمی رژ زدم و کمی کرم پودر ...اوووو نعع همچینم بد نشد هااا ...اوه ساعت سریع وسایلو جمع کردم و گوشیشو برداشتمو رفتم به سمت پارک
تهیونگ در مسیر:اممم خب گل بگیرم؟!نععع خیلی مسخرس!چیزه خب چی بهش بگم؟!«ممنونم زحمت کشیدین»
نع نع «خیلی ممنونم»اهه ولش کن یه چیزی میگم دیگه
مهسا:دختر حواست باشه ضایع بازی در نیاریا ....هوووف
مهسا:به پارک رسیدم اما اون هنوز نیومده بود کمی منتظر شدم گوشیو از کیفم در آوردم و بهش یه نگاهی انداختم ....
کیم تهیونگ:حداقل برای تشکر یه چیزی باید بهش بدم دیگه :/لعنتی هیچی به ذهنم نمیرسه توی این فکرا بودم که خودمو توی بیست قدمیش دیدم خدااا چطور به اینجارسیدم!!؟
بازم مثل اون روز بهش خیره موندم اون فوقالعاده بود^_^حس میکردم اون تیکه گمشده ی پازل زندگیمه

نظرات (۴۲)

Loading...

توضیحات

MAHSA & V

۲۲ لایک
۴۲ نظر

مهسا:قلبم داشت دیونه وار میزد سریع بع خوردن صبحونه ام ادامه دادم که تموم بشه
تهیونگ:به میز صبحونه نگاه کردم گشنه ام بود ولی وقت نداشتم --__--لعنتی همونجوری سر پا شروع به خوردن کردم جانگ کوک زده بود زیر خنده داشت روده بر میشد :/تیکه ایی نون به سمتش پرت کردم -_-خوردنم که تموم شد سریع رفتم که دوش بگیرم ....
مهسا:وووواااای اگه میشد میزان استرسمو اندازه بگیرن مطمئنن مرز 1000رو درنوردیده بووود:|جمع وجور کردم و رفتم سروقت کمد لباسام هنگ کردم کدومو بردارم من تو شرایط عادی سخت میپوشم الان که دیگه-_-
امممم یه کت سفید با یه دامن مشکی برداشت . پوشیدم وسایل آرایشمو باز کردم و هاج و اااج نگاهشون کردم
یاااا من که بلد نیستم :|||||
تهیونگ:حمومم طول کشید بیرون اومدم ساعت 9:00بووود...لباس پوشیدم یه لیوان چایی رومیز بودصاحب نداشت اونو خوردم و موهامو جلو آینه مرتب کردم و اومدم که برم نامجون هیونگ داد زد یااااااا همینجوری کجا میری زنگ بزن منیجر بیاد دنبالت اینجوری که نمیشه بری بیرون....من:ااااههه نگران نباش هیونگ مشکلی پیش نمیاد....اومدم که برم اینبار جیمین. داد زد گفت معلومه با این سرو وضع کجا میری؟؟!!برگشتم سمتش گفتم چمه مگه؟؟؟!!
جیمین:یه نگا به خودت بندازی بد نیس-_-نکنه میخوای با اون شلوارک عروسکی و اون صندلا بری هاااا؟؟
به خودم نگاه کردم اوه اوه اوه اوضاع خیت بود من:ممنون هیونگ و بانیش خندی دویدم سمت اتاق شلوارمو پوشیدم و چون قرار بود تنها برم یه سویشرت کلاه دار و ماسکمو زدم و سریع به سمت اون پارک رفتم ...
مهسا:باترس ولرز کمی رژ زدم و کمی کرم پودر ...اوووو نعع همچینم بد نشد هااا ...اوه ساعت سریع وسایلو جمع کردم و گوشیشو برداشتمو رفتم به سمت پارک
تهیونگ در مسیر:اممم خب گل بگیرم؟!نععع خیلی مسخرس!چیزه خب چی بهش بگم؟!«ممنونم زحمت کشیدین»
نع نع «خیلی ممنونم»اهه ولش کن یه چیزی میگم دیگه
مهسا:دختر حواست باشه ضایع بازی در نیاریا ....هوووف
مهسا:به پارک رسیدم اما اون هنوز نیومده بود کمی منتظر شدم گوشیو از کیفم در آوردم و بهش یه نگاهی انداختم ....
کیم تهیونگ:حداقل برای تشکر یه چیزی باید بهش بدم دیگه :/لعنتی هیچی به ذهنم نمیرسه توی این فکرا بودم که خودمو توی بیست قدمیش دیدم خدااا چطور به اینجارسیدم!!؟
بازم مثل اون روز بهش خیره موندم اون فوقالعاده بود^_^حس میکردم اون تیکه گمشده ی پازل زندگیمه