در حال بارگذاری ویدیو ...

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 15

۵۵ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

این من بودم که خون ریزیشو بند آورده بودم و به دوستاش گفتم ببرینش خونتون . این من بودم که چون فک کردم وقتی به هوش بیاد گرسنه میشه براش سوپ پختم .
بدون من ٰ جونگ کوک تو مدرسه مرده بود !
نمیتونستن از مدرسه کمک بخوان چون مطمعنا زنگ میزدن پلیس . اگه پای پلیس میومد وسط اوضاع خراب میشد و اونا هم اینو نمیخواستن .
من تنها امیدشون بودم !
یهو جین با سوپ اومد تو . سوپو ازش گرفتم و گذاشتم رو میز کنار تخت جونگ کوک ـ اگه میخوای بخوری بخور . وگرنه بندازش دور .
جونگ کوک با انزجار به غذا نگاه کرد ـ کی میدونه اون تو چی ریختی !
جین ـ جونگ کوک ! فقط سعی داره بهت کمک کنه !
جونگ کوک بازوهاشو بغل کرد و سرشو برگردوند اونور .
اعصابم خورد شد و بلند شدم اومدم بیرون . جین هم دنبالم اومد و درو بست .
نامجون ـ بخاطر جونگ کوک معذرت میخوام . اون زیاد با بقیه خوب رفتار نمیکنه . به هر حال بخاطر کارایی که کردی ازت ممنونیم .
لبخند زدم ـ حالا هر چی ... قابلتونو نداره .
جیمین ـ هروقت چیزی نیاز داشتی بهمون بگو .
وی ـ یکی طلبت ^^
آروم خندیدم ـ اوکی . راستی جونگ کوک باید یک هفته ای استراحت کنه تا جای بخیه هاش خوب شن .
جیهوپ ـ حتما .
خوشحال بودم که حداقل این 7 نفر بلدن چجوری تشکر کنن . حداقل همشون شبیه جونگ کوک نبودن .
من ـ اممم فک کنم دو تا چیز باشه که ازتون بخوام .
جین ـ و اونا چین ؟
سرمو انداختم پایین و رفتم تو فکر .
دلم نمیخواست یوکی آسیب بخوره ... مطمعنا اگه فن کلاب به من شک میکردن میرفتن سراغ یوکی ... و اگه میفهمیدن که قوانینو انقد زیرپا گذاشتم .... اوففف فکرشم ترسناکه واقعا .
سرمو بالا آوردم ـ کمکم کنین از یوکیکو محافظت کنم .... و لطفا بزارین این اتفاق امروز عین یه راز بمونه بین ما .

نظرات (۵۵)

Loading...

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 15

۱۸ لایک
۵۵ نظر

این من بودم که خون ریزیشو بند آورده بودم و به دوستاش گفتم ببرینش خونتون . این من بودم که چون فک کردم وقتی به هوش بیاد گرسنه میشه براش سوپ پختم .
بدون من ٰ جونگ کوک تو مدرسه مرده بود !
نمیتونستن از مدرسه کمک بخوان چون مطمعنا زنگ میزدن پلیس . اگه پای پلیس میومد وسط اوضاع خراب میشد و اونا هم اینو نمیخواستن .
من تنها امیدشون بودم !
یهو جین با سوپ اومد تو . سوپو ازش گرفتم و گذاشتم رو میز کنار تخت جونگ کوک ـ اگه میخوای بخوری بخور . وگرنه بندازش دور .
جونگ کوک با انزجار به غذا نگاه کرد ـ کی میدونه اون تو چی ریختی !
جین ـ جونگ کوک ! فقط سعی داره بهت کمک کنه !
جونگ کوک بازوهاشو بغل کرد و سرشو برگردوند اونور .
اعصابم خورد شد و بلند شدم اومدم بیرون . جین هم دنبالم اومد و درو بست .
نامجون ـ بخاطر جونگ کوک معذرت میخوام . اون زیاد با بقیه خوب رفتار نمیکنه . به هر حال بخاطر کارایی که کردی ازت ممنونیم .
لبخند زدم ـ حالا هر چی ... قابلتونو نداره .
جیمین ـ هروقت چیزی نیاز داشتی بهمون بگو .
وی ـ یکی طلبت ^^
آروم خندیدم ـ اوکی . راستی جونگ کوک باید یک هفته ای استراحت کنه تا جای بخیه هاش خوب شن .
جیهوپ ـ حتما .
خوشحال بودم که حداقل این 7 نفر بلدن چجوری تشکر کنن . حداقل همشون شبیه جونگ کوک نبودن .
من ـ اممم فک کنم دو تا چیز باشه که ازتون بخوام .
جین ـ و اونا چین ؟
سرمو انداختم پایین و رفتم تو فکر .
دلم نمیخواست یوکی آسیب بخوره ... مطمعنا اگه فن کلاب به من شک میکردن میرفتن سراغ یوکی ... و اگه میفهمیدن که قوانینو انقد زیرپا گذاشتم .... اوففف فکرشم ترسناکه واقعا .
سرمو بالا آوردم ـ کمکم کنین از یوکیکو محافظت کنم .... و لطفا بزارین این اتفاق امروز عین یه راز بمونه بین ما .