در حال بارگذاری ویدیو ...

واسه ریحانه

۳ نظر گزارش تخلف
Carla tsukinami   D.L.L* *
Carla tsukinami D.L.L* *

این قسمت کلا به داستان ربطی نداره.گفتم که اشتباه نگیرین

قسمت ویژه
تقدیمی واسه روکی(ریحانه)
ساعت2شب:
در عمارت موکامی:
ریکو:ای بابا.دو دیقه اروم بگیرین
کو:تقصیر ما چیه که روکی بیرونمون کرده..
ازوسا:الان...باید..چیکار کنیم؟
ریکو:کسی ایده ای داره؟
کو:نچ
ریکو:ینی از دیوار بریم بالا؟
ازوسا:دیوار؟
ریکو:اره
یوما:نمیشه...سر و صدا میکنید.اونم که خنگ نیست میفهمه.
کو:تو همین حیاط هم میشه خوابید
ریکو:نفهم.بفهم هوا سرده...
کو:راس میگی...
ریکو:ایول یه فکری رسید به سرم
یوما:چی؟
ریکو:پنجره ی اتاق من همیشه بازه تازه طبقه اول هم هست.از همونجا میریم داخل دیگه..
یوما:خنگ.تا الان حتما کل پنجره ها رو بسته
ریکو:بریم یه نگاهی بکنیم
......
ریکو:بازه..
کو:پس بریم داخل دیگه..
و میرن بالا
ریکو:در بستس
یوما:الاغ تو که کلید داری..
ریکو:الاغ خودتی.خیر سرم بزرگترم ازتون
تو ذهنش:
واقعا متاسفم واسه خودم.ملت برادر دارن ما هم داریم
ریکو:باز شد.خوب دیگه گمشید بیرون..
و پسرا میرن بیرون
و اما در سالن:
پسرا میخواستن برن که صدایی میشنون.روکی توی سالن بود.در حد چی خوابش میومد ولی داشت کتاب میخوند.دستش زیر سرش بود.بعد دستش هی در میرفت با مخ میرفت تو میز
روکی:اه
کو:خرخون هنوزم داره واسه امتحان فرداش میخونه
یوما:الان چجوری بریم؟
ازوسا:نمیدونم
کو:ای بابا
عمارت ساکاماکی ها:
ایاتو:سرده
سوبارو:چه وضعشه؟لعنت به رجی
شو:واقعا..
کاناتو:مارو به چه گناهی انداختن بیرون؟
شو:گیری کردیما.این رجی هم که الکی ادمو پرت میکنه بیرون
ایاتو:تو رو که الکی پرت نکردن.حق داشت بدبخت.تو اتاق رجی چیکار میکردی تو اخه؟
شو:اتاق رجی؟واقعا اتاق اون بود؟گفتم اتاقم عوض شده ها...
ایاتو:مواظب باش.چشم بسته نرو تو اتاق ملت
سوبارو:راس میگه..
شو:تو رو هم که بی دلیل نداختن بیرون.زدی کل عمارتو با خاک یکسان کردی
..............
پارتای بعدشو بعدا میزارم واست.الان مامانم کلمو میکنه

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

واسه ریحانه

۶ لایک
۳ نظر

این قسمت کلا به داستان ربطی نداره.گفتم که اشتباه نگیرین

قسمت ویژه
تقدیمی واسه روکی(ریحانه)
ساعت2شب:
در عمارت موکامی:
ریکو:ای بابا.دو دیقه اروم بگیرین
کو:تقصیر ما چیه که روکی بیرونمون کرده..
ازوسا:الان...باید..چیکار کنیم؟
ریکو:کسی ایده ای داره؟
کو:نچ
ریکو:ینی از دیوار بریم بالا؟
ازوسا:دیوار؟
ریکو:اره
یوما:نمیشه...سر و صدا میکنید.اونم که خنگ نیست میفهمه.
کو:تو همین حیاط هم میشه خوابید
ریکو:نفهم.بفهم هوا سرده...
کو:راس میگی...
ریکو:ایول یه فکری رسید به سرم
یوما:چی؟
ریکو:پنجره ی اتاق من همیشه بازه تازه طبقه اول هم هست.از همونجا میریم داخل دیگه..
یوما:خنگ.تا الان حتما کل پنجره ها رو بسته
ریکو:بریم یه نگاهی بکنیم
......
ریکو:بازه..
کو:پس بریم داخل دیگه..
و میرن بالا
ریکو:در بستس
یوما:الاغ تو که کلید داری..
ریکو:الاغ خودتی.خیر سرم بزرگترم ازتون
تو ذهنش:
واقعا متاسفم واسه خودم.ملت برادر دارن ما هم داریم
ریکو:باز شد.خوب دیگه گمشید بیرون..
و پسرا میرن بیرون
و اما در سالن:
پسرا میخواستن برن که صدایی میشنون.روکی توی سالن بود.در حد چی خوابش میومد ولی داشت کتاب میخوند.دستش زیر سرش بود.بعد دستش هی در میرفت با مخ میرفت تو میز
روکی:اه
کو:خرخون هنوزم داره واسه امتحان فرداش میخونه
یوما:الان چجوری بریم؟
ازوسا:نمیدونم
کو:ای بابا
عمارت ساکاماکی ها:
ایاتو:سرده
سوبارو:چه وضعشه؟لعنت به رجی
شو:واقعا..
کاناتو:مارو به چه گناهی انداختن بیرون؟
شو:گیری کردیما.این رجی هم که الکی ادمو پرت میکنه بیرون
ایاتو:تو رو که الکی پرت نکردن.حق داشت بدبخت.تو اتاق رجی چیکار میکردی تو اخه؟
شو:اتاق رجی؟واقعا اتاق اون بود؟گفتم اتاقم عوض شده ها...
ایاتو:مواظب باش.چشم بسته نرو تو اتاق ملت
سوبارو:راس میگه..
شو:تو رو هم که بی دلیل نداختن بیرون.زدی کل عمارتو با خاک یکسان کردی
..............
پارتای بعدشو بعدا میزارم واست.الان مامانم کلمو میکنه