در حال بارگذاری ویدیو ...

به دنبال سرنوشت فصل 2 قسمت 13

۵ نظر گزارش تخلف
Carla tsukinami   D.L.L* *
Carla tsukinami D.L.L* *

میسا : اوخ اوخ . البته مال منم زیاد جالب نیس
میسا یه پیراهن راسته ی بالای زانو پوشیده بود کلا سبز ادامسی بهش میاد
ریکو:واسه خودت خیلی خوب مایه میزاریا.این چیه من پوشیدممممم ؟؟؟؟
میسا :اروم اروم
شینا در حالی که با شلوارک بالای زانو و استین کوتاه آبیش حال میکرد:خخخ ریکو بیچاره شدی
ریکو :تو مواظب باش جو نگیرتت چون ما حوصله نداریم به زور جمعت کنیم ببریما
شینا : خخخخخخخخ اوکی . وای این اهنگه بدجور قر داره یکی منو بگیره
ریکو : یادت باشه چی گفتم
شینا : خخخخ من کاری ندارم .
شینا راس میگفت چون ریکو هم به زور خودشو کنترل میکرد .
میسا : الان فکر کردی من نمیفهمم داری یواشکی قر میدی ؟ خوب برو وسط بیچاره ی بدبخت .
ریکو : منتظر بودم تو بگیا .
میسا : خفه .
ریکو همچنان داشت با حالت بسیار سوزناکی به سر و وضع نابودش نگاه میکرد
ریکو : هعییی ریکو.بدبخت شدی رفت این چیه اخه ؟ ای خدااااااا
که ناگهان دستی ار پشت ریکو رو هل میده تو جمعیت .
ریکو تو ذهنش : اخ . ولی خودمم منتظر همچین بهونه ای بودم که بپرم وسط خخخخ .
1 ساعتی گذشت و ریکو بی وقفه وسط جمعیت بود .
میسا : ینی مرده ؟ چرا نمیاد بیرون ؟
شو : مرده و کوفت .
میسا : خخخخ شو غیرتی وارد میشود .
شینا : با چاقو نیوفته دنبالت صلوات خخ
میسا : خخخخ .
ناگهان ریکو وارد میشود .
میسا : خودتی ریکو ؟
ریکو : اره . کاملا خالی شدم . چه حالی داد .
شو : چه حالی داد و مرض
میسا : فکر کردیم مردی
ریکو : بس که خرین
شو :منم خرم دیگه؟
ریکو :نه با اینا بودم
میسا : خودتی
شینا :من برم راینا رو بکشم بیرون که دیگه کم کم بریم
ریکو :برو برو
خلاصه بعد از بیرون کشیدن ریسا و راینا اینا میدن خونه
ریکو با سرعت نور میره اتاقش
ریکو:اگه دوباره پاشه بیاد اینجا چی؟ بدبخت میشم.وای
تا دراز کشید از خستگی خوابش برد

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

به دنبال سرنوشت فصل 2 قسمت 13

۱۴ لایک
۵ نظر

میسا : اوخ اوخ . البته مال منم زیاد جالب نیس
میسا یه پیراهن راسته ی بالای زانو پوشیده بود کلا سبز ادامسی بهش میاد
ریکو:واسه خودت خیلی خوب مایه میزاریا.این چیه من پوشیدممممم ؟؟؟؟
میسا :اروم اروم
شینا در حالی که با شلوارک بالای زانو و استین کوتاه آبیش حال میکرد:خخخ ریکو بیچاره شدی
ریکو :تو مواظب باش جو نگیرتت چون ما حوصله نداریم به زور جمعت کنیم ببریما
شینا : خخخخخخخخ اوکی . وای این اهنگه بدجور قر داره یکی منو بگیره
ریکو : یادت باشه چی گفتم
شینا : خخخخ من کاری ندارم .
شینا راس میگفت چون ریکو هم به زور خودشو کنترل میکرد .
میسا : الان فکر کردی من نمیفهمم داری یواشکی قر میدی ؟ خوب برو وسط بیچاره ی بدبخت .
ریکو : منتظر بودم تو بگیا .
میسا : خفه .
ریکو همچنان داشت با حالت بسیار سوزناکی به سر و وضع نابودش نگاه میکرد
ریکو : هعییی ریکو.بدبخت شدی رفت این چیه اخه ؟ ای خدااااااا
که ناگهان دستی ار پشت ریکو رو هل میده تو جمعیت .
ریکو تو ذهنش : اخ . ولی خودمم منتظر همچین بهونه ای بودم که بپرم وسط خخخخ .
1 ساعتی گذشت و ریکو بی وقفه وسط جمعیت بود .
میسا : ینی مرده ؟ چرا نمیاد بیرون ؟
شو : مرده و کوفت .
میسا : خخخخ شو غیرتی وارد میشود .
شینا : با چاقو نیوفته دنبالت صلوات خخ
میسا : خخخخ .
ناگهان ریکو وارد میشود .
میسا : خودتی ریکو ؟
ریکو : اره . کاملا خالی شدم . چه حالی داد .
شو : چه حالی داد و مرض
میسا : فکر کردیم مردی
ریکو : بس که خرین
شو :منم خرم دیگه؟
ریکو :نه با اینا بودم
میسا : خودتی
شینا :من برم راینا رو بکشم بیرون که دیگه کم کم بریم
ریکو :برو برو
خلاصه بعد از بیرون کشیدن ریسا و راینا اینا میدن خونه
ریکو با سرعت نور میره اتاقش
ریکو:اگه دوباره پاشه بیاد اینجا چی؟ بدبخت میشم.وای
تا دراز کشید از خستگی خوابش برد