در حال بارگذاری ویدیو ...

داستان عشق من جوجه اردک زیبا قسمت ۱۳۳

۲ نظر گزارش تخلف
ronita
ronita

از عصبانیت تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به عقب هُلش بدم،
هاجیمه به پشت روی تخت افتاد و دستهای منم محکم تو دستش‌گرفت، بعداز چند لحظه که نگاهم کرد،
دستمو بوسید،
بعد سریع با دست دیگه اش بازومو گرفت و به پهلو روی تخت کنار خودش خوابوندم،
گونه هام داغ‌ شدن، دستشو روی سرم گذاشت و گفت: ناکا، میخوام یه چیزی یادت بدم که ممکنه خیلی به کارت بیاد،
فقط یکم باید صبر به خرج بدی و ترس رو هم از خودت دور کنی!
-n- اون چیه؟!
-H- خوندن احساس از راه تماس
* بعد دستمو توی دستش جابجا کرد و چشمهاشو بست، و گفت: تو هم چشمهاتو ببند،
-n- از نیروم باید کمک بخوام؟!
- H- نه، وجودش تو درونت کافیه، فقط خودت باید حس کنی!
*چشمهامو بستم و گفتم : حالا چی رو باید حس کنم؟!
-H- اول قلبمو، میتونی ؟!
- n- آره، گمونم، اما هنوز هم نمیدونم چی باید بفهمم
- H- اینکه چجور آدمی هستم!خوب یا بد، قابل اعتمادم یا پَلید!
-n- چطور‌باید بفهمم؟؟
-H- با مقایسه حتما تا حالا دستهای زیادی رو توی دستت گرفتی! کدوم دست بهت آرامش بیشتری داده؟!
* بی اختیار اشکهام سرازیر شدن، و نتونستم جواب بدم
-H- هرچقدر اون قلب پاکتر باشه تو هم ضربانشو واضحتر حس میکنی!
- n- اگه عاشقش باشم چی؟!
-H- چیزی حس نمیکنی،مثل اینکه اون شخص قلب نداره
- n- اگه اون واقعا قلب نداشته باشه، و عاشقش هم نباشی چی!
-H- یه موجود بدون قلب؟!...چطور زنده ست؟
*چشمهامو باز کردم و گفتم :خب آدم نیست!
- H- خب، گمونم روی اون جواب نده، ولی روی هر موجودی که قلب داشته باشه جواب میده!
- n- تو آدم خوش قلبی هستی هاجیمه!
- H-هه!... از وقتی تو حالت حیوانیم بودم اینو فهمیدی؟!
*هاجیمه دستمو روی صورتش گذاشت و ادامه داد:
از روی ظاهر هیچوقت قضاوت نکن...حالا حس کن،
از من مهربونتر و راستگوتر تا حالا توی زندگیت دیدی؟!
*با تعجب گفتم: درسته با لمس دستت میتونستم احساس درونیه قلبت رو حس کنم،
و با لمس صورتت مهربونی و حقیقت حرفات رو ،
اوه ...هاجیمه این فوق العاده ست!
-H- اگه رُوش کارکنی، حتی با قدرت نگاهت میتونی این کارو انجام بدی و مثل نفس کشیدن برات یه امر عادی میشه
-n-فقط با نگاه کردن؟!
-H- هوم، فقط یکم تمرین لازم داری...این نیرویی ماوراییِ که همه ٔ ارواح دارن،
برای همین اگه میخوای به درونت پی نبرن باید بتونی حتی ظاهر درونت هم تغییر بدی!چون امکان نداره لمست نکنن.
ادامه دارد

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

داستان عشق من جوجه اردک زیبا قسمت ۱۳۳

۱۸ لایک
۲ نظر

از عصبانیت تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به عقب هُلش بدم،
هاجیمه به پشت روی تخت افتاد و دستهای منم محکم تو دستش‌گرفت، بعداز چند لحظه که نگاهم کرد،
دستمو بوسید،
بعد سریع با دست دیگه اش بازومو گرفت و به پهلو روی تخت کنار خودش خوابوندم،
گونه هام داغ‌ شدن، دستشو روی سرم گذاشت و گفت: ناکا، میخوام یه چیزی یادت بدم که ممکنه خیلی به کارت بیاد،
فقط یکم باید صبر به خرج بدی و ترس رو هم از خودت دور کنی!
-n- اون چیه؟!
-H- خوندن احساس از راه تماس
* بعد دستمو توی دستش جابجا کرد و چشمهاشو بست، و گفت: تو هم چشمهاتو ببند،
-n- از نیروم باید کمک بخوام؟!
- H- نه، وجودش تو درونت کافیه، فقط خودت باید حس کنی!
*چشمهامو بستم و گفتم : حالا چی رو باید حس کنم؟!
-H- اول قلبمو، میتونی ؟!
- n- آره، گمونم، اما هنوز هم نمیدونم چی باید بفهمم
- H- اینکه چجور آدمی هستم!خوب یا بد، قابل اعتمادم یا پَلید!
-n- چطور‌باید بفهمم؟؟
-H- با مقایسه حتما تا حالا دستهای زیادی رو توی دستت گرفتی! کدوم دست بهت آرامش بیشتری داده؟!
* بی اختیار اشکهام سرازیر شدن، و نتونستم جواب بدم
-H- هرچقدر اون قلب پاکتر باشه تو هم ضربانشو واضحتر حس میکنی!
- n- اگه عاشقش باشم چی؟!
-H- چیزی حس نمیکنی،مثل اینکه اون شخص قلب نداره
- n- اگه اون واقعا قلب نداشته باشه، و عاشقش هم نباشی چی!
-H- یه موجود بدون قلب؟!...چطور زنده ست؟
*چشمهامو باز کردم و گفتم :خب آدم نیست!
- H- خب، گمونم روی اون جواب نده، ولی روی هر موجودی که قلب داشته باشه جواب میده!
- n- تو آدم خوش قلبی هستی هاجیمه!
- H-هه!... از وقتی تو حالت حیوانیم بودم اینو فهمیدی؟!
*هاجیمه دستمو روی صورتش گذاشت و ادامه داد:
از روی ظاهر هیچوقت قضاوت نکن...حالا حس کن،
از من مهربونتر و راستگوتر تا حالا توی زندگیت دیدی؟!
*با تعجب گفتم: درسته با لمس دستت میتونستم احساس درونیه قلبت رو حس کنم،
و با لمس صورتت مهربونی و حقیقت حرفات رو ،
اوه ...هاجیمه این فوق العاده ست!
-H- اگه رُوش کارکنی، حتی با قدرت نگاهت میتونی این کارو انجام بدی و مثل نفس کشیدن برات یه امر عادی میشه
-n-فقط با نگاه کردن؟!
-H- هوم، فقط یکم تمرین لازم داری...این نیرویی ماوراییِ که همه ٔ ارواح دارن،
برای همین اگه میخوای به درونت پی نبرن باید بتونی حتی ظاهر درونت هم تغییر بدی!چون امکان نداره لمست نکنن.
ادامه دارد