در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق گمشده قسمت 10

۵ نظر
گزارش تخلف
Suho(لیدرصحبت میکنه)
Suho(لیدرصحبت میکنه)

قسمت 10
این همون دخترس فرشته نجات....بادیدنش ریز خندیدم و خودم و بهش رسوندم از دیدنم تعجب کرد ولی فورا خندید.
+فک نمیکردم به این زودی بتونم کارت و تلافی کنم.(چانیول با دهن باز به بکهیون که داشت میخندید کرد )
_بکهیون شما همدیگر رو میشناسین؟
+اره تو فرودگاه اشنا شدیم.(دی او توی ماشین همچنان نشسته بود و به اتفاقای اطرافش توجه ی نداشت.با خودش زمزمه میکرد و اهنگ tell me with is love رو گوش میداد.).......... هانا:اقای پارک میتونم ازتون درخواستی داشته باشم؟
اقای پارک:شما امر کنید خانم. _ ما که توی ماشین جای زیادی داریم. منم که یه نفرم.راستش من به این اقای محترم مدیونم و میخوام جبران کنم. امکانش هست همراهمون بیان؟ بعد یه نگاه به بکهیون کرد و ادامه داد:البته اگه خودشون بخوان. چانیول و بکهیون نگاهشون رو سمت منیجر کردن و بکهیون التماس گونه صداش کرد:هیونگگگگگ....اجازه بده بریم. من دلم شور میزنه. حس خوبی به اینجا موندن ندارم. چانیول:هیونگ.... لطفا منم دلم میخواد زودتر برم خوابگاه.این ماشینم معلوم نیس کی درس بشه. منیجر رو به هانا کرد: خانوم بابت لطفتون ممنونم...اما... هانا ؛دیگه اما نداره.فاصله اینجا تا شهر به نسبت زیاده و فک نکنم به این زودی کسی بیاد اینجا .ما میریم و نشونی دقیقتون و به اولین تعمیرگاه میدیم.لطفا اجازه بدین. منیجر که تو منگنه گیر کرده بود بلاخره راضی شد.

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

عشق گمشده قسمت 10

۱۲ لایک
۵ نظر

قسمت 10
این همون دخترس فرشته نجات....بادیدنش ریز خندیدم و خودم و بهش رسوندم از دیدنم تعجب کرد ولی فورا خندید.
+فک نمیکردم به این زودی بتونم کارت و تلافی کنم.(چانیول با دهن باز به بکهیون که داشت میخندید کرد )
_بکهیون شما همدیگر رو میشناسین؟
+اره تو فرودگاه اشنا شدیم.(دی او توی ماشین همچنان نشسته بود و به اتفاقای اطرافش توجه ی نداشت.با خودش زمزمه میکرد و اهنگ tell me with is love رو گوش میداد.).......... هانا:اقای پارک میتونم ازتون درخواستی داشته باشم؟
اقای پارک:شما امر کنید خانم. _ ما که توی ماشین جای زیادی داریم. منم که یه نفرم.راستش من به این اقای محترم مدیونم و میخوام جبران کنم. امکانش هست همراهمون بیان؟ بعد یه نگاه به بکهیون کرد و ادامه داد:البته اگه خودشون بخوان. چانیول و بکهیون نگاهشون رو سمت منیجر کردن و بکهیون التماس گونه صداش کرد:هیونگگگگگ....اجازه بده بریم. من دلم شور میزنه. حس خوبی به اینجا موندن ندارم. چانیول:هیونگ.... لطفا منم دلم میخواد زودتر برم خوابگاه.این ماشینم معلوم نیس کی درس بشه. منیجر رو به هانا کرد: خانوم بابت لطفتون ممنونم...اما... هانا ؛دیگه اما نداره.فاصله اینجا تا شهر به نسبت زیاده و فک نکنم به این زودی کسی بیاد اینجا .ما میریم و نشونی دقیقتون و به اولین تعمیرگاه میدیم.لطفا اجازه بدین. منیجر که تو منگنه گیر کرده بود بلاخره راضی شد.