در حال بارگذاری ویدیو ...

من معمولی نبودم قست92

۷ نظر
گزارش تخلف
A
A

بقیشو متوجه نشدم...صدا خیلی مبهم شده بود....بعدشم یقه لباسشو گرفت و بردش عقب...تنها چیزی ک دیدم خون بود ک با کنار رفتن سرش بیرون پاشید.....و بعدش بیهوش شدم..
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
  عاححح....صدای جیغ ها هنوز تو گوشمه......درد رو هنوزم حس می کنم...کی بغلم کرده؟لابد انتونیه دیگه...هه...چی میخواد؟ها؟...این دفعه عمرا...بیشعور...چشمامو باز کردم...ها؟؟این کیه؟من تو بغل این چیکار دارم؟...سریع رفتم اونور و گفتم
+تو دیگه کی هستی؟
-من کیم؟نمیشناسی؟
+چرا باید بشناسم؟
-گردنت چی شده؟اون کرده؟
+ب توچه کی کرده...
-هرچقدر ک اینجا موندی بسه...بیا بریم
+چی میگی تو؟!!کجا بیام!
دستمو گرفت و گف:میخوای پیش این خوناشاما باشی؟
+اره...این خیلی بهتر از اینه ک باتو بیام
-اناا...حرص منو در نیار...پاشو تا نیومده
+وااا...تو کی هستی...من اصن چرا باید با تو بیام؟

اومد جلوم واستاد و لباسمو داد بالا...میخواستم داد بزنم ک دستشو گذاشت رو گردنم و گف اگه جیغ بزنی فشارش میدم...و بعد لباس خودشم بالا داد...
خشکم زد...اصن باورم نمیشد...نه....نه...نه...زندس...زندس..
ویلی... خالکوبی روی شکمش درست مثل مال من بود...داداشم...زندس!!!!!..بغلش کردم...و گفتم:کجا بودی؟تا الان کجا بودی؟...چرا منو نجات نمی دای؟ها؟چرا؟درد داره...بودن با خوناشاما درد داره....ی انسان اینجا غذاس...ادم نیستتت...ب کمرش مشت میزدم و گریه میکردم...
-هیسس...الان ک اومدم...حالا بیا بریم..
بغلم کرد و منو برد سمت بالکن...

نظرات (۷)

Loading...

توضیحات

من معمولی نبودم قست92

۱۳ لایک
۷ نظر

بقیشو متوجه نشدم...صدا خیلی مبهم شده بود....بعدشم یقه لباسشو گرفت و بردش عقب...تنها چیزی ک دیدم خون بود ک با کنار رفتن سرش بیرون پاشید.....و بعدش بیهوش شدم..
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
  عاححح....صدای جیغ ها هنوز تو گوشمه......درد رو هنوزم حس می کنم...کی بغلم کرده؟لابد انتونیه دیگه...هه...چی میخواد؟ها؟...این دفعه عمرا...بیشعور...چشمامو باز کردم...ها؟؟این کیه؟من تو بغل این چیکار دارم؟...سریع رفتم اونور و گفتم
+تو دیگه کی هستی؟
-من کیم؟نمیشناسی؟
+چرا باید بشناسم؟
-گردنت چی شده؟اون کرده؟
+ب توچه کی کرده...
-هرچقدر ک اینجا موندی بسه...بیا بریم
+چی میگی تو؟!!کجا بیام!
دستمو گرفت و گف:میخوای پیش این خوناشاما باشی؟
+اره...این خیلی بهتر از اینه ک باتو بیام
-اناا...حرص منو در نیار...پاشو تا نیومده
+وااا...تو کی هستی...من اصن چرا باید با تو بیام؟

اومد جلوم واستاد و لباسمو داد بالا...میخواستم داد بزنم ک دستشو گذاشت رو گردنم و گف اگه جیغ بزنی فشارش میدم...و بعد لباس خودشم بالا داد...
خشکم زد...اصن باورم نمیشد...نه....نه...نه...زندس...زندس..
ویلی... خالکوبی روی شکمش درست مثل مال من بود...داداشم...زندس!!!!!..بغلش کردم...و گفتم:کجا بودی؟تا الان کجا بودی؟...چرا منو نجات نمی دای؟ها؟چرا؟درد داره...بودن با خوناشاما درد داره....ی انسان اینجا غذاس...ادم نیستتت...ب کمرش مشت میزدم و گریه میکردم...
-هیسس...الان ک اومدم...حالا بیا بریم..
بغلم کرد و منو برد سمت بالکن...