در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان عشق دردناک قسمت12

۱۶ نظر گزارش تخلف
korean love exo....I'm V
korean love exo....I'm V

با ترس و لرز برمیگرده که ببینه لی بیدار شده یانه؟...وقتی که برمیگرده میبینه لی از خواب بیدار شده و رویه تخت نشسته و عینه قاتل زنجیره ایا بهش نگاه میکنه
سوهو:ببخشیدo.O
لی:گمشو بیرون تا نکشتمتتتتت برو میخوام بکپمممم
سوهو زود از اتاق میره بیرون سمته اشپزخونه میره
سوهو:سلاممممم مامانی
دی او:اون سته چاقوهام کو؟^_^
سوهو:غلط کردم:/
دی او:این شد
چن:چه خبرتونه؟
سوهو:صبح بخیر..
چن:بخیر
دی او:اوه اوه چان هم بیدار شد........روشو برگردوند اونور...سرخ شده بود استرس داشت ..میترسید که چان موضوع دیشبو دوباره بپرسه
چانیول از پله ها اومد پائین یه نگا به دی او که سرشو برگردونده اونور انداخت بعد هم سرشو انداخت یائین و لبخند تلخی زد و با لحنه غمناک و بغز گرفته ای گف:صبح بخیر کیونگ سو...
دی از اضطراب نمی دونست چیکار کنه همین که صدای چان به گوشش رسید دستو پاشو گم کرد زود گفت:صبح بخیر چانی جونم
سوهو یه نگاه خردمندانه ای به این دو کرد بعد اروم و بی سرصدا نشست کناره چن
سوهو:این دوتا خطری میزنن
چن:خخخخ نه باو.....چان بشین دیگه
چان که محوه دی او بود:هان....باشه میشینم
سوهو:بک و بیدار نکردی که...
چان:من که عمرا بیدارش کنم خودت برو بیدارش کن
سوهو که از خداش بود سریع بلند شد :باشه حالا که میگی منم میرم بیدارش کنم
چن:اره مثله قبل تو همه رو بیدار کن مثله دوران دیبوتمون
سوهو:باشه..فقط مسئولیت لی با من نیستا0_0خودتون بیدارش کنین
چان:نه دیگه نشد اونم تو بیدار کن...افرین بپر همرو بیدار کن پسر خوب
سوهو اول رفت تا بکهیون رو بیدار کنه....




قسمت ها بعد اهم اهم....بی جنبه ها نخونن

نظرات (۱۶)

Loading...

توضیحات

رمان عشق دردناک قسمت12

۱۵ لایک
۱۶ نظر

با ترس و لرز برمیگرده که ببینه لی بیدار شده یانه؟...وقتی که برمیگرده میبینه لی از خواب بیدار شده و رویه تخت نشسته و عینه قاتل زنجیره ایا بهش نگاه میکنه
سوهو:ببخشیدo.O
لی:گمشو بیرون تا نکشتمتتتتت برو میخوام بکپمممم
سوهو زود از اتاق میره بیرون سمته اشپزخونه میره
سوهو:سلاممممم مامانی
دی او:اون سته چاقوهام کو؟^_^
سوهو:غلط کردم:/
دی او:این شد
چن:چه خبرتونه؟
سوهو:صبح بخیر..
چن:بخیر
دی او:اوه اوه چان هم بیدار شد........روشو برگردوند اونور...سرخ شده بود استرس داشت ..میترسید که چان موضوع دیشبو دوباره بپرسه
چانیول از پله ها اومد پائین یه نگا به دی او که سرشو برگردونده اونور انداخت بعد هم سرشو انداخت یائین و لبخند تلخی زد و با لحنه غمناک و بغز گرفته ای گف:صبح بخیر کیونگ سو...
دی از اضطراب نمی دونست چیکار کنه همین که صدای چان به گوشش رسید دستو پاشو گم کرد زود گفت:صبح بخیر چانی جونم
سوهو یه نگاه خردمندانه ای به این دو کرد بعد اروم و بی سرصدا نشست کناره چن
سوهو:این دوتا خطری میزنن
چن:خخخخ نه باو.....چان بشین دیگه
چان که محوه دی او بود:هان....باشه میشینم
سوهو:بک و بیدار نکردی که...
چان:من که عمرا بیدارش کنم خودت برو بیدارش کن
سوهو که از خداش بود سریع بلند شد :باشه حالا که میگی منم میرم بیدارش کنم
چن:اره مثله قبل تو همه رو بیدار کن مثله دوران دیبوتمون
سوهو:باشه..فقط مسئولیت لی با من نیستا0_0خودتون بیدارش کنین
چان:نه دیگه نشد اونم تو بیدار کن...افرین بپر همرو بیدار کن پسر خوب
سوهو اول رفت تا بکهیون رو بیدار کنه....




قسمت ها بعد اهم اهم....بی جنبه ها نخونن

سرگرمی و طنز