ما را ز چه پابند جنون کردی و رفتی آخر چه بگویم که تو چون کردی و رفتی در ساغرم ای یار ای یار وفادار خون کردی و رفتی دردا که ز دستت جامی نگرفتیم وزنرگس مستت کامی نگرفتیم از سلسله مویت وز نرگس جادویت دارم گله هایی من مرغ گرفتارم چون چشم تو بیمارم ای گل چه بلایی