-(آراد)آرام یکم سرش درد میکنه همین..
نازنین رو به من گفت-تو ازدواج کردی؟!
+چطور؟!
-حلقه دستته..
تا اومدم بگم عقد کردیم آراد گفت-نه ازدواج نکرده..
-(نازنین)پس حلقه چیه؟
-(آراد)من گفتم دستش کنه..
-(نازنین)چرا؟!
-(آراد)چونکه زیرا..
-(نازنین)بی مزه..قهرم اصن..
رفت و روی یکی از مبلا نشست.. آرادم رفت تا منت بکشه..رفتم روی یکی از مبلای یه نفره نشستم..حوصلم سر رفته بود..سرمم درد میکرد..آرادم که سرش به نازنین گرم بود..احساس خفگی بهم دست داد..بلند شدم و چرخی تو خونه زدم..آها پیدا کردم..رفتم تو بالکن..هوا سرد و ابری بود..دلم گرفت..مامان بابا کجایین؟چرا دختر کوچولوتونو تنها گذاشتین؟؟چرا منو با خودتون نبردین؟؟پس آراد چی آرام؟؟خدایا چرا آدمو تو دو راهی قرار میدی؟؟خب دلم واسشون تنگ شده..روی زمین نشستم و به دیوار تکیه دادم..ویو رو به برج میلاد بود..دلم میخواد برم بالا ترین طبقه برج میلاد..از دهنم بخار در میومد..قبلنا توی زمستون ادای سیگار کشیدنو در میآوردیم..چقدر قبلا سیگار دوست داشتم..گوشیمو از تو جیبم در آوردم..شماره یاسی رو گرفتم..یه بوق دو بوق سه بوق..
-الو؟!؟
+سلام یاسمینم..
-سلام..چی شده؟؟
+مگه حتما باید چیزی بشه بهت زنگ بزنم؟
-آخه کسی یاسمین صدام نمیکنه مگر اینکه اتفاقی افتاده باشه..
+یاسی آخرش میم نمیگره برا همین گفتم یاسمین..
-حالا جدی چی شده یاد جیغجیغت افتادی؟
+من که همیشه به یادتم..زنگ زدم هم حالتو بپرسم هم ببینم با آرش به کجا رسیدی؟
-حالم که مثل همیشه خوبه..با آرش هم مگه قرار بود به جایی برسیم؟
+میدونم اومده بوده خاستگاری و میدونم چرا به من نگفتی..ناراحت نمیشم تازه خوشحالم میشم تو به عشقت برسی..
-مثه اینکه یه چیزی شده تو اینقدر مهربون شدی..دل تنگی؟
+از کجا فهمیدی؟
-من تورو نشناسم بمیرم سنگین ترم..
+نزن از این حرفا..نگفتی چی شد خاستگاری؟
-قرار شد دوباره بیان برا آشنایی بیشتر..
+دیدی گفتم دوست داره؟!!از همون روزی که مارو برد رستوران باباش معلوم بود چشماشو گرفتی..من از دوران دبیرستان هرکسیو گفتم با فلانی ازدواج میکنه تو میگفتی نه..
-آره..دلم میخواست خفت کنم وقتی خبر عروسیشونو میشنیدم.. آراد کجاست؟
+مشغوله حرف زدن با یکی..
-خونه نیستین؟
+نه..
-کجایین؟
+خونه یکی از دوستای آراد..