سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۳۹۵/۰۴/۲۲
من :نه ممنون میرم خونه مامانم تنهاست حتما تا الانم نگرانم شده. با خاله و نازی خداحافظی کردم و به سمت خونه رفتم دیدم مامانم دم دره و داره زیر لب چیز میز میخونه. من :مامان اینجا چیکار میکنی؟ .مامان:مامانو زقندر کجا بودی تا حالا ور پریده دلم هزار جا رفت. من:هیچ جا تو راه نازنینو دیدم و با هم مشغول حرف زدن شدیمو زمان از دستم رفت. مامان :خیله خوب بریم تو ناهار بخوریم تو هم دیگه حواستو جمع کن ازین کارانکنی. من:چشمممم
فردا صبح ساعت 7.5آماده شدم که برم مغازه. من :خدایا به امید تو و در مغازه رو باز کردم. از سر بیکاری مشغول کشتن مورچه ها بودم که با گفتن سلام نازنین 2متر پریدم هوا. من:سلامو درد این چه طرزشه سکته زدم خب. نازی هم مثل خری که بهش تی تاب داده باشن ذوق کرده بود. نازی :اه ترسیدی هه هه هه هه خب خب خبر دارم برات. خیره شدم به دهنش اما مگه حرف میزد. من :خوب بگو دیگه. نازی :نه دیگه اول باید شیرنیشو بدی .من:وا مگه چه خبر شده که من باید شیرینی بدم. از اونجا که خیلی دهن لقه و دو دقیقه هم نمیتونه تحمل کنه. نازی :وای اریکا بابام بلایی سر ساسان آورد که فکر کنم اگه تو از اینور کوچه بری اون از ترس تو از کوچه اونوری بره. خیلی خوشحال شده بودم که این پسره بی ادب تنبیه شد پسره نفهم هر چی از دهنش در اومد بار منو مامانم کرد هنوزم واسش دارم این تازه اولشه.
نازی:و اما خبر دوم. با تعجب بهش نگاه کردم. نازی:ما یعنی منو مامان وبابام وتو و مامانت قراره بریم شمال واسه تعطیلات نوروزی ویلای مابعدشم دندوناشو انداخت بیرونو زل زد بهم. من:مگه نمیخوای واسه کنکور بخونی ؟ نازی :ولش بابا حالا میای یا نه. من:نمیدونم باید با مامانم در جریان بزارم. نازی :باش باز خبرشو بهم بده و بعد بهم خیره شد. من:هااان .نازی:شیرینی .یکی از تی تاب های تو قفسه رو در اوردم و دادم بهش. نازی:این چیه ؟.من:شیرینی دیگه اتفاقا این شیرینی خیلی به وضع چند دقیقه پیشت میومد. نازی :یعنی چی شیرینی به وضعت میومد من نمیدونم من شیرینی میخوام تازشم از مال بابام به خودم میبخشی. من:خب از حقوق آخر ماهم به اندازه این تب تاب کم کن. نازی:میدونستی خیلی خسیس و ناخون خشکی. من :اره خوبه که توهم میدونی ودندونامو مثل خودش انداختم بیرون و یه خنده مسخره تحویلش دادم.
شب جریانو به مامان گفتم.