انسان در مشکلات است مگر پاسخ سوال ۱۲۰ سلام آقای دهکردی . لطفا راهنمایی بفرمایید . من دو فرزند دارم انسانهای خوبی هستن اما مشکل بزرگی که دارم اینه که پسرم از بچگی تا حالا که سی سالشه با خواهرش حرف نمی زنه(در بچگی خواهرش با اینکه خودش بچه بود خیلی برادرشو دوست داشت و ازش مراقبت و حمایت میکرد و اگه کسی برادرشو اذیت می کرد حقشو می گرفت ) یعنی مثل کسی که قهره . اگر هم کاری باهاش داشته باشه مثلا به من میگه فلان چیز رو بهش بگو یا ازش بپرس ! اما دخترم همیشه هواشو داره باهاش حرف می زنه و هر مشکلی داشته باشه با قدرت حمایتش میکه ولی وقتی دخترم با پسرم حرف میزنه یا جواب نمیده یا با سر جواب میده یا با نوچ و اگر توضیحی باشه در چند کلمه با انزجار جواب میده . هم دخترم هم پسرم ازدواج کردن و طلاق گرفتن اما طرفهاشون انسانهای خیلی مشکل داری از آب در آمدن . پسرم یه دختر داره از ازدواج اولش که از خیلی کوچکی خودم دارم بزرگش می کنم ، خانمش متوجه شدیم که همزمان با چندبن نفر در ارتباط هست و طلاقش داد .( ازدواج دومش هم فقط یه ماه طول کشید ، این خانم هم با افرادی ارتباط داشت) . این خانم ( همسر اول)به شدت من و پسر و دخترم و بچه خودشو ازار داد و دو بهم زنی می کرد . و حالا دخترم به خاطر خاطرات وحشتناک آن زن به شدت با نوه ام لج کرده و میگه بعضی حرکاتش خاطرات مادرشو به یادم میاره و اذیت میشم و این بچه یعنی نوه ام ابتدایی هست و همیشه از ترس اینکه عمه بهش گیر سه پیچ نده میره تو اطاقی و تنها میشینه . خیلی برام این شرایط رنج آوره .... مشکل کجاست و تکلیف من چیه این ماجراها آنقدر ناراحتم می کنه که چند مدل بیماری رو دامنگیرم کرده . میدانم خودم مسئولم ولی نمیدانم چه چیزی در من هست که باید اصلاحش کنم . دلم برای خودم و بچه هام و نوه مظلومم بد جوری می سوزه . لطفا راهنمایی بفرمایید . سپاسگزارم