متن شعر: این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده سرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمده خانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شده صد عقل و جان اندر پیش بیدست و بیپا آمده چرخ و زمین آیینهای وز عکس ماه روی تو آن آینه زنده شده و اندر تماشا آمده ای معدن آتش بیا آتش چه میجویی ز ما والله که مکر است و دغا ای ناگه این جا آمده آمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلب تا خود که را سوزد عجب آن یار تنها آمده