در صفحهی سوم، یک آدم کنار نخل دیده میشه، معمولا با دیدن درخت نخل، به یاد جزیره، تعطیلات و استراحت میفتیم، ولی بین بقیهی صفحات بیشتر حس استراحت قبل از طوفان رو میده. مثل یه آرامش موقتی میان آشوب. صفحهی چهارم با تصویر دوربین و قاب شکسته پر شده. دوربین یعنی حافظه و واقعیت، ولی فریم شکسته یعنی هیچ تصویری از واقعیت کامل نیست. این میتون مفهوم تکرارشوندهی استریکیدز باشه، اینکه هر کسی دنیای خودش رو میسازه و هیچ چیز مطلقی وجود نداره.
خوشحال میشم نظرات شما رو هم بشنوم :]