Flash Back
بک:چان دیدی اون پسره چطوری دختر رو بوسید؟واو
چان:خوب چیه یه بوسه اس دیگه
بک:تو جرعته اینکارو نداری-__-
چان:خیلی هم دارم
بک:نداری...وقتی من میگم نداری یع....
حرفشو قطع کرد اروم اروم عقب رفت اخه چان داشت نزدیک میشد...بک چسبید به دیوار چان هم روبه روش ایستاد
بک:چان میزنم شل و پلت میکنماااا برو با هم قد خودت اینکارو بکن مثلا....زرافه ها
چان:تو عمرت سعی کردی برا یه لحظه اون دهنتو ببندی و حرف نزنی؟
بک ابه دهنشو قورت داد و تا خواست حرف بزنه چان لبشو گذاشت رو لبه بک...همون لحظه بک یه دونه محکم زد تو شکمه چان فرصت برای ناله نداد یه دونه دیگه لگد زد رو پای چان
بک:گفتم تیکه تیکه ات میکنم باور نکردی
Now
چان:اونروز حس کردم دارم اخرین نفسهای زندگیمو میکشم
بک:خخخخخخ حقت بود اخه تورو چه به لاو ترکوندن ما دو تا به زور بتونیم یه کیسه نایلون با هم بترکونیم
اتاق کای و دی او....