چرا نازکای گلویت/ دگر جای بوسه ندارد شده موسم آن که خونت/ به عرش الهی ببارد تو ذبح حسینی که عطشان/ منا کرده ای کربلا را که گهواره ی خالی تو/تکان داده ارض و سما را مرا می کُشد غم/ در این حال محزون که لبهای خشکت/ لبالب شد از خون لالایی، علی اصغر
تلظی مکن نازنینم/ تلظی مکن جان بابا مبادا که دشمن ببیند/ تکان خوردن شانه ام را ببین بی تو تنهایی ام را/ ببین خم شده قامت من به خون تو دستم حنا شد/ علی اصغر ای زینت من تلظی مکن ای/ گل پرپر من یا باب الحوائج/علی اصغر من (لالایی، علی اصغر)
شده جلوه ی اسم اعظم/ به چشمان ناز تو پیدا تو سرّ حسینی که آمد/ برای شهادت به دنیا اگرچه که ششماهه باشی/ تو هفت آسمان را نشانی تو طفلی ولیکن شگفتا / که پیر همه عارفانی شبیهت ندیدم/ شهیدی به عالم تو را با دو دستم/ به حق، هدیه دادم (لالایی، علی اصغر