یو گوی چن وارث قبیله کوچ نشین چینگ یانگ است و به عنوان گروگان به سرزمین شرقی فرستاده می شود. او با جی یه، پسر نامشروعی که در حال آموزش برای تبدیل شدن به یک جنگجو است، و یو ران، پرنسس قبیله بالدار ملاقات می کند. این سه دوست صمیمی می شوند و احساسات پسرها نسبت به یو ران به زودی عاشقانه می شود. در همان زمان، جنگ سالار قدرتمند، یینگ وو یی، کنترل محکمی بر امپراتور دارد و به او قدرت بیسابقهای بر اشراف میدهد. لو گوی چن، جی یه و یو ران تصمیم میگیرند به نبرد سرنوشتساز علیه یینگ وو یی در گذرگاه شانگ یانگ بپیوندند، اما بیآنکه آنها بدانند، هنوز توطئهای تاریکتر آشکار نشده است …