جاننش نابغه ریاضی جوانی است که در سال 1947 در دانشگاه پرینستون تحصیل میکند. او تئوریهای نوآورانه خویش را در این دوران عرضه میکند که باعث انقلابی در علوم ریاضی و اقتصاد میگردد. سهسال بعد او استاد این دانشگاه میشود و سپس به استخدام پنتاگون درمیآید تا در اوایل دههپنجاه و در اوج جنگسرد به مبارزه با جاسوسان روس بپردازد. در همین دوران او با آلیشا دانشجوی تیزهوش خویش ازدواج میکند و صاحب فرزندی میگردد، اما بهزودی توهمات و تصورات مالیخولیایی به او هجوم میآورد و دچار بیمار اسکیتزوفرنی و پارانویا میشود