در انتظار فرصتی دور در کنار همه پایانها شاید آغازی دیگر انتظار می کشد صدای ناله است و زمزمه های زمانه شیه های نا امید و زنگو له هایی که آواز چوپان را بی صدا ساخته کدامین پرواز در انتظار امروز فردا و پس فردا همه سراب و صحرا که بی قراری می کند برای چارقد چوپان که خالی مانده از نان و پنیرو نی لبک و دخترک تنها با دامن گل گلی و آرزوهایی که در گرداب می چرخند و دور می شوند تا چوپان نا امید تر از امروز هیچگاه فردا را نبیند