بخش اول +متن لب های خشکیده نمیبارد نمی باران خسته ز بادو خاکو دودم گشته ام حیران تنها میان شوره زاری در دل خورشید آغشته در گردو غبار اشک و تردید از تشنگی جانم به لب افتاده صحرا اعماق ذهنم قطره ای از آب دریا از تشنگی جانم به لب افتاده صحرا اعماق ذهنم قطره ای از آب دریا