سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۴۰۲/۱۲/۰۳
به خودم اومدم...امروز واقعا حال و حوصله کار رو نداشتم...."
پسری با چتر جدیدش از مغازه بیرون اومد..."
آسمون دریایی بود که چند تا قایق روش شناور بودن..."
پسرک با خوشحالی چترش رو باز کرد و روی سرش گرفت..."
به خورشید نگاه کردم که با لبخند به آسمون نگاه میکرد..."
آسمون نگاه خیره`ش رو به زمین انداخت"
زمین`خواب آلود به خورشید و دریاش چشمک زد"
همه با هم به ابر هایی که از دور دست میومدند`سلام کردن"
ابرها در کنار هم رعد را متولد کردن...."
قطرات بارانی که با خوشحالی در آسمان پرواز میکردن..."
با خود فکر کردم: "این قطرات چه عمر کوتاهی دارن..."
پسرک`خوشحال دست در دستان مادرش`با چتر روی سرش...از خیابان عبور میکرد"
دیدن یکی شدن جهان برای براورده کردن آرزوی پسر کوچک....تجربه ای جالب بود:>>"
کارتون و انیمیشن