هنوز از یار تنهایم، به دیدار تو می آیم ، باز می آیم اگر که فرصتی باشد، مجال صحبتی باشد ، حرف خواهم زد برای دیدن تو از حادثه ها گذشته ام کفر اگر نباشد این من از خدا گذشته ام ، من از خدا گذشته ام عذاب این دریده ها مرا شکسته بی صدا دستی بکش به زخم من که از شفا گذشته ام ، که از شفا گذشته ام باورم کن باورم کن من که با تو صادقم اگه خسته م یا شکسته م هر چه هستم عاشقم ، هر چه هستم عاشقم برای دیدن تو از حادثه ها گذشته ام کفر اگر نباشد این من از خدا گذشته ام ، من از خدا گذشته ام منو بشناس و باور کن که خسته م ، خیلی خسته م اما هستم تهی ماند و نشد آلوده دستم ، من به دنیا دل نبستم باورم کن باورم کن من که با تو صادقم اگه خسته م یا شکسته م هر چه هستم عاشقم ، هر چه هستم عاشقم هر چه بلا کشیده ام من از وفا کشیده ام که از وفاداری این اهل وفا گذشته ام ، من از وفا گذشته ام برای دیدن تو از حادثه ها گذشته ام کفر اگر نباشد این من از خدا گذشته ام